در بسیاری از محیطهای کاری، نوع رفتار مدیران، تأثیر عمیقی بر روحیه و سلامت روانی کارکنان دارد. این رفتارها وقتی وارد فضای مدارس میشود، پیامدهای آن میتواند زندگی حرفهای و حتی شخصی معلمان را مختل کند.
اهمیت منابع انسانی در موفقیت سازمانها موضوعی پذیرفتهشده است، اما کمتر به این پرداخته شده که در دل نظام آموزشی، رفتار مدیران مدرسه تا چه حد میتواند فضای کاری معلمان را سالم یا ناسالم کند. مدارس، علاوهبر اینکه محل آموزش و یادگیری هستند، محیطهایی اجتماعیاند که روابط انسانی در آن نقش پررنگی دارند. یکی از مهمترین عوامل اثرگذار در چنین محیطهایی، نحوه مدیریت و رهبری است. اگر مدیران بهجای حمایت، تحقیر و تهدید را در پیش بگیرند، معلمان بهجای انگیزه، دلسردی و فرسودگی را تجربه میکنند. چنین روندی میتواند بر عملکرد تحصیلی دانشآموزان نیز بازتاب پیدا کند.
در سالهای اخیر، نوعی از رهبری به نام «رهبری سمی» مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. این نوع رهبری شامل رفتارهایی مانند بیاحترامی، تصمیمگیریهای خودسرانه، بیتوجهی به نیازهای کارکنان و استفاده مداوم از فشار و تهدید برای پیشبرد اهداف است. در ظاهر، شاید این رفتارها کارآمد بهنظر برسند اما در بلندمدت میتوانند موجب بروز فرسودگی، بیاعتمادی، و حتی بحرانهای روانی در محیطهای کاری شوند. در فضای مدارس، این مسئله اهمیت دوچندانی دارد، زیرا سلامت روانی معلمان نقش مستقیم در کیفیت آموزش دارد. پژوهش درباره پیامدهای چنین رهبریای، گامی مهم برای بهبود فضای مدارس به شمار میرود.
سیروس قنبری، محققی از بخش علوم تربیتی دانشگاه بوعلی سینای همدان به همراه یکی از همکارانش، پژوهشی در این زمینه انجام دادهاند. آنها در این تحقیق به بررسی تأثیر رفتارهای منفی و آسیبزننده برخی مدیران مدارس متوسطه بر احساسات و نگرشهای معلمان پرداختند. آنچه بیش از هر چیز مورد توجه قرار گرفت، این بود که چگونه رفتارهای ناعادلانه یا توهینآمیز مدیران میتوانند منجر به شکلگیری بدبینی عمیق در میان معلمان شوند و در ادامه به آسیبهای روانی سازمانی منجر گردند.
این پژوهش با روشی علمی و با مشارکت ۴۰۷ دبیر از مدارس متوسطه اول و دوم در استان خوزستان انجام شد. داده ها با استفاده از ابزار پرسشنامه، جمعآوری شدند. سه پرسشنامه استاندارد برای ارزیابی میزان رهبری سمی، آسیبهای روانی سازمانی (که به آن ترومای سازمانی گفته میشود) و همچنین سطح بدبینی معلمان نسبت به سازمان استفاده شد. در نهایت اطلاعات به دست آمده با نرمافزارهای تخصصی تحلیل شدند.
نتایج این پژوهش نشان میدهند که رابطه مستقیمی میان رفتارهای سمی مدیران و بروز ترومای روانی در میان معلمان وجود دارد. همچنین مشخص شد که رهبری سمی، میزان بدبینی سازمانی را افزایش میدهد و این بدبینی، بهنوبه خود، یکی از عوامل مهم در شکلگیری ترومای سازمانی است.
بهعبارت سادهتر، رفتار منفی مدیران باعث بیاعتمادی در بین معلمان میشود و این بیاعتمادی در طول زمان به یک فشار روانی و احساس ناکارآمدی منجر خواهد شد.
در بخش دیگری از نتایج آمده است که اثرات غیرمستقیم رفتارهای سمی نیز قابل توجه است. یعنی حتی اگر بهصورت مستقیم شاهد بروز آسیب نباشیم، وجود یک فضای مدیریتی ناسالم میتواند با تقویت حس بیاعتمادی، پایهگذار آسیبهای روانی در آینده شود. از این رو، تأکید شده که برای پیشگیری از چنین پیامدهایی، باید نوع رفتار و سبک مدیریتی در مدارس با دقت بیشتری بررسی و در صورت لزوم اصلاح شود.
این یافتهها که در دوفصلنامه علمیپژوهشی «دستاوردهای روانشناختی» وابسته به دانشگاه شهید چمران اهواز منتشر شدهاند، حاکی از آن هستند که سلامت روانی محیط آموزشی فقط به عوامل فردی مربوط نیست، بلکه به سبک مدیریتی حاکم بر مدرسه نیز بستگی دارد. اگر مدیران مدارس به جای همراهی و حمایت، فشار، توهین و تحقیر را ابزار کار خود قرار دهند، ممکن است حتی بهترین معلمان هم دچار بیانگیزگی، ناامیدی و فرسودگی شوند. همچنین، بهمرور زمان، بدبینی سازمانی میتواند به یک فضای ناسالم و سمی در کل مدرسه منجر شود که بر کیفیت آموزش، تعامل میان معلمان و رابطه آنها با دانشآموزان تأثیر منفی دارد.
در همین راستا، پژوهشگران پیشنهادهایی را ارائه کردهاند. از جمله شناسایی مدیرانی که رفتارهای سمی از خود بروز میدهند و آموزش آنها برای بهبود سبک رهبری، یا حتی جایگزینی آنان در صورت عدم بهبود. بهعلاوه توانمندسازی معلمان برای مقابله با فضای منفی و کاهش آسیبهای روانی نیز از دیگر راهکارهای ارائهشده است. پژوهشگران تأکید کردهاند که ایجاد فضایی عادلانه، محترمانه و شفاف در مدارس نهتنها به سلامت روانی معلمان کمک میکند، بلکه کیفیت آموزش را نیز بهبود میبخشد.