به گزارش همشهری آنلاین، علیرضا مؤمن آرانی-مدیرگروه تجربهنگاری پژوهشکده باقرالعلوم علیهالسلام: تقریباً یک توافق در میان کسانی که به افکار عمومی جهانی توجه دارند، در رابطه با اسرائیل به وجود آمده است که اسرائیل در جنگ افکار عمومی یک شکست تاریخی خورده است. این عبارت به شکلهای مختلف از زبان شخصیتهای گوناگون در حال تکرار است. این شکست به قدری واضح بوده که اسرائیل برای مواجهه با آن، علاوه بر مجموعه برنامهها و اقدامات قبلی، سیاستها و اقدامات جدیدی را طراحی و پیگیری کرده است که آخرین موردِ افشا شده، قرارداد ۴۵ میلیون دلاری گوگل با اسرائیل، برای سفیدشویی نسلکشی غزه بوده است.
اما یک سوال مهم در این میان مطرح است که چرا برای رژیمی که مبتنی بر فریب افکار عمومی جهانی بر سرکار است، برایش افکار عمومی این میزان اهمیت ندارد که آن را محور تصمیمات خود قرار دهد و با حملات نظامی برای شکست مقاومت، جنایات جدیدی مرتکب میشود که وضعیتش را در میان افکار عمومی جهانی تنزل میدهد؟ به عبارت دیگر چرا نخستوزیر اسرائیل میگوید: «اگر مجبور باشم بین پیروزی بر دشمنانمان و تبلیغات منفی علیه ما یکی را انتخاب کنم، پیروزی را انتخاب خواهم کرد.». این تصمیم، دو معنا را در خود دارد: 1) هنوز در رابطه با تبلیغاتِ منفی شکست نخوردهایم و میتوانیم آن را تدبیر کنیم، و 2) اگر هم به جایی برسیم که مجبور شویم یکی را انتخاب کنیم، ادامه جنگ و تجاوزات را تا شکست دشمنان انتخاب میکنیم.
عمده تحلیل گران این وضعیت را ناشی از وضعیت جدید در تولید و توزیع اخبار و روایتها در جهان دانسته که قابلیت کنترل آنها از دست غولهای رسانهای و شبکههای اجتماعی جهانی خارج شده است. برای کشوری که موجودیت خود را در معرض نابودی میبیند و برای آن میجنگد، و عمده این موجودیت، بر فریب افکار عمومی جهانی سوار بوده، پذیرش این نتایج یا عوارض، بیشتر به یک خودکشی شبیه است تا یک انتخاب آگاهانه.
اصطلاحی در میان تصمیم سازان راهبردی کشورها شیوع دارد که به تصمیم گیران این جسارت را میدهد که خطرات بزرگ را بپذیرند و به نتایج بزرگتر برسند؛ اصطلاحِ «امکان مدیریت عوارض و نتایج یک تصمیم بزرگ». به عنوان مثال اغلب اندیشکدههای اسرائیلی جنگ مستقیم با ایران را در این قالب صورت بندی کرده و این جنگ را (در حالی که برای ما بسیار نامحتمل بود) آغاز کردند و بر تکمیل آن اصرار دارند.
حال در پاسخ به این سوال که چرا اسرائیل، افکار عمومی جهانی را محور تصمیماتش قرار نمی دهد؟ میتوانیم بر اساس اصطلاح «امکان مدیریت عوارض و نتایج تغییر افکار عمومی جهانی» پاسخ تصمیمسازان و تصمیمگیران اسرائیلی را صورت بندی کنیم. بر اساس شواهد و قرائن موجود میتوان مقدمات این تصمیم را در چند محور حدس زد که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود:
1) قرار گرفتن اسرائیل در موقعیت خطر وجودی: هرگونه عقب نشینی از شکست کامل دشمنان اسرائیل در این موقعیت، عملاً ایده اسرائیل را در معرض خطر نابودی قرار میدهد. لذا هیچ چیز در مقایسه با این خطر، خطر بزرگ به حساب نمیآید.
2) الهیاتی کردن این جنگ وجودی و نسبت دادن آن با سرنوشت قوم یهود به عنوان قوم مصلح جهان و تصویر سازی آن به عنوان یک تکلیف دینی تاریخی بر اساس آموزههای صهیونیستی.
3) قرار گرفتن در موقعیت برتر ژئوپلتیکی در منطقه غرب آسیا و سیطره عمومی بر این کشورها پس از پیروزی بر دشمنان خود در منطقه.
4) معرفی خود به عنوان خاکریز اول مقاومت تمدن برتر غربی در برابر تمدن اسلامی و گره زدن سرنوشت خود به سرنوشت تمدن غربی.
5) داشتن پشتوانه بیقیدوشرط آمریکا به خصوص در دولت جدید آن در همه عرصهها.
6) برآرود مثبت از امکان و ظرفیت خود در تغییر و مدیریت افکار عمومی جهانی، بعد از پیروزی در جنگ.
7) تصویرسازی از یهودیان ساکن اسرائیل به عنوان شهروندان درجه اول و متمدن غربی و امکان همراهی سریع کشورهای غربی در عادی سازی وجهه شهروندان اسرائیل در کشورهای غربی.
8) فردی سازی یا حزبی سازی همه این تجاوزات و منسوب کردن آنها به یک شخص و یا یک حزب در نزد افکار عمومی جهانی برای زمانی که با تغییر آنها، از چهره اسرائیل یک سفید شویی عمومی صورت پذیرد. برای خنثی سازی مدیریت عوارض و نتایج این تجاوزات و شکست نهایی رژیم در جنگ روایتها، لازم است از این مقدمات شالوده شکنی صورت گیرد و صورتبندهای جدیدی از تجاوز این رژیم در افکار عمومی بالا بیاید تا روایت شکست اسرائیل در افکار عمومی جهانی تثبیت شود.
Source link