به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، ولایتعَهدی امام رضا(ع) به انتصاب امام رضا(ع) به ولایتعهدی مأمون عباسی اشاره دارد که مهمترین رویدادِ زندگی امام رضا(ع) نزد شیعه است. پذیرش ولایتعهدی مأمون از سوی امام، علاوه بر آنکه مسئلهای چالشی در تاریخ اسلام است، از نظر کلامی نیز اهمیت دارد. به گفته سید جعفر مرتضی عاملی، تاریخپژوه شیعه، روایتهای متواتری بر رضایت نداشتن امام رضا به ولایتعهدی دلالت دارد.
بنابر روایت شیعه نیوز، مأمون پیش از ولایتعهدی، خلافت را به امام پیشنهاد کرد که گفتهاند هدفش تثبیت خلافت خود بوده است. ولی امام رضا علاوه بر رد پیشنهاد مأمون، مشروعیت خلافت مأمون را زیر سؤال برد. با نپذیرفتن خلافت، مأمون با تهدید امام به قتل، او را به قبول کردن ولایتعهدی مجبور کرد. ازاینرو امام ناچار شد پیشنهاد مأمون را بپذیرد؛ اما شرط کرد در امور حکومتی هیچ دخالتی نکند.
برخی از اهداف مأمون از این اقدام را چنین شمردهاند: ایمن شدن از خطر امام و زیر نظر گرفتن او، خاموش کردن انقلاب علویها، استفاده از امام برای مشروعیت بخشیدن به خلافت خود و راضی کردن اهل خراسان. در مقابل، برخی معتقدند فضل بن سَهل نقشه ولیعهدی امام را طراحی کرد تا به وسیله آن به پادشاهی ایران برسد. با این حال میگویند امام(ع) توانست با سیاستها و فعالیتهای خود، آنان را از دستیابی به اهدافشان ناکام گذارد.
به دستور مأمون، امام رضا(ع) در آخر سال ۲۰۰ق از مدینه به خراسان حرکت داده شد. مأمون مسیر حرکت را به صورتی انتخاب کرد که از شهرهای شیعهنشین نباشد. امام رضا(ع) در مسیر حرکت، حدیث سِلْسِلَةُ الذَّهَب را در نیشابور بیان کرد. مأمون در رمضان سال ۲۰۱ق، مراسم ولایتعهدی امام را برگزار کرد. بدین ترتیب، مردم و کارگزاران حکومت با امام بیعت کردند. از آن پس، به دستور مأمون، خطبهها را به نام امام خواندند و به نامش سکه زدند.
با اعلام ولایتعهدی امام، افرادی مانند علی بن ابیعمران، ابویونس و حاکم بصره به مخالفت برخاستند. مردم بغداد هم که از کم شدن نفوذشان در حکومت بیم داشتند، دست به شورش زدند و با ابراهیم بن مهدی بیعت کردند. به گزارش منابع شیعی، امام رضا(ع) توانست از موقعیت پیشآمده به نفع شیعه استفاده کند. او بسیاری از معارف اهلبیت(ع) را برای عموم مردم بیان کرد و با سران مذاهب مختلف به مناظره نشست. به گفته برخی پژوهشگران با ولایتعهدی امام رضا، زمینه شیعهشدن ایرانیها فراهم شد.
اهمیت ولایتعهدی امام رضا(ع) در اسلام
ماجرای ولایتعهدی امام رضا(ع) یکی از مسائل بحثبرانگیز در تاریخ اسلام است که هم از نظر سیاسی و هم از نظر کلامی (منافاتداشتن پذیرش ولایتعهدی با عصمت امام) اهمیت دارد. دوران ولایتعهدی امام رضا را مهمترین دوران زندگی سیاسی او دانستهاند.
به نظر برخی محققان، امام رضا(ع) در دوران حساس خلافت مأمون، با پذیرش ولایتعهدی و انجام فعالیتهایی در آن هنگام، توانست به صورت غیرمستقیم مسیر جامعه را هدایت کند؛ چراکه در آن دوران، خلافت عباسی اوضاع نابسامانی داشت و قیامهای متعدد علویان و وجود برخی فرقههای ضاله زمینه انحطاط جامعه را فراهم کرده بود.
پیشنهاد ولایتعهدی
به گفته ابوالفَرَج اصفهانی در مقاتل الطالبیین و شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا(ع)، ولایتعهدی امام رضا به خواست مأمون انجام شد؛ چراکه او قسم خورده بود هنگامی که بر برادرش امین پیروز شود، خلافت را به امام رضا بسپارد. با کشته شدن امین و به خلافت رسیدن مأمون، فضل بن سهل وزیر مأمون، عهد او با خدا را یادآوری کرد و مأمون اقدامات لازم برای آن کار را انجام داد.
در مقابل، برخی بر این باورند که پیشنهاد ولایتعهدی امام رضا از سوی فضل بن سهل مطرح شده است. گفته شده فضل با این کار میخواست پس از امام، خود به پادشاهی ایران برسد. مأمور شدن رجاء بن ابیضحّاک از خویشاوندان فضل بن سهل برای انتقال امام رضا از مدینه به مرو، هشدار برخی سیاستمداران به مأمون در خصوص نقشه سهل و گزارشهای تاریخی دیگر از شواهد این مدعا دانسته شده است.
اهداف
برخی مستشرقان و بعضی از نویسندگان شیعه مانند حسن امین، نویسنده لبنانی، بر این باورند که مأمون در ولیعهد کردن امام، صداقت داشته و آن کار را خالصانه انجام داده است. اما محققان بسیاری معتقدند مأمون با ولیعهد کردن امام در پی اهداف زیر بوده است:
• ایمن شدن از خطر امام و زیر نظر گرفتن او: مأمون که از فعالیتهای امام در مدینه بیمناک بود، با دعوت امام به مرو و ولیعهد کردن او میخواست از خطر او برای حکومتش آسوده شود.
و خاموش کردن انقلاب علویان: مأمون با ولیعهد کردن امام توانست انقلابهای علویان را ساکت کند؛ بهگونهای که بعد از ولیعهد شدن امام، هیچ انقلابی (مگر حرکتی که در یمن شکل گرفت و به زودی خاموش شد) از علویها رخ نداد.
• بدبین کردن شیعیان به امام: مطابق روایتی که از اباصَلْت (از یاران امام رضا) نقل شده، مأمون میخواست با ولیعهد کردن امام، او را فردی طالب دنیا معرفی کند تا از منزلت او نزد شیعیان بکاهد.
• استفاده از امام برای مشروعیت دادن به خلافت مأمون: مأمون که میدانست امام رضا در مدینه مردم را به سوی خود دعوت میکند، با ولیعهد کردن امام میخواست دعوتهای امام را وسیلهای برای مشروعیت خلافت خود قرار دهد تا ضمن حقانیت امام، خلافت خودش نیز مشروع دانسته شود.
• راضی کردن اهل خراسان: خراسانیها که بعد از تأیید خلافت بنیعباس، از ستم آنها سرخورده شده بودند، به امام رضا روی آورده بودند. مأمون با ولیعهد کردن امام رضا، در صدد راضی کردن آنها بود.
• شناسایی عوامل اصلی شیعه: شیعیان که همیشه به صورت مخفی زندگی میکردند، با ولیعهد شدن امام از زندگانی مخفیانه دست میکشیدند و در نتیجه از سوی حکومت بنیعباس شناسایی میشدند.
• بیشتر شدن قدرت مأمون: بنیعباس همواره مأمون را به این دلیل که مادرش کنیز قصر بود و تمام کارها را به فردی ایرانی (فضل بن سهل) سپرده بود، تحقیر میکردند. ازاینرو تصمیم گرفت با ولیعهد کردن شخصیت بزرگی چون علی بن موسی، جایگاه خود را تقویت کند.
برخی نویسندگان اهداف دیگری را نیز برای این اقدام مأمون ذکر کردهاند. سید جعفر مرتضی عاملی، تاریخپژوه شیعه معتقد است با توجه به مشکلاتی که مأمون در حکومت با آنها روبهرو بود، انتخاب امام به ولیعهدی بر نبوغ سیاسی و آگاهی وی از مشکلات حکومت دلالت دارد. با این حال، می گویند امام رضا(ع) با سیاستها و موضعگیریهایش، مأمون را از دستیابی به اهدافش ناکام گذاشت.
رویکرد امام رضا
به گفته سید جعفر مرتضی عاملی، گزارشهایی که بر رضایت نداشتن امام به ولایتعهدی دلالت دارد، متواتر است. مطابق آنچه در کتاب مناقب ذکر شده، امام رضا(ع) از بینتیجه بودن ولایتعهدی خود خبر داده است. بر اساس این گزارش، پس از پذیرش ولایتعهدی، امام در حضور مأمون و فضل بن سهل، سندی را بر ولایتعهدی خود نوشت و از جمله مسائلی که در آن بیان کرد، این بود که جَفْر و جامعه برخلاف ولایتعهدیاش دلالت دارند.
مأمون پیش از ولایتعهدی، خلافت را به امام پیشنهاد داد؛ ولی امام رضا از پذیرش آن خودداری کرد و گفت: «اگر خدا خلافت را به تو داده، روا نیست آن را به دیگری بدهی و اگر خلافت را به تو نداده، چگونه چیزی را که برای تو نیست به دیگری میبخشی؟»محققان معتقدند این پاسخ امام(ع) اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سؤال برد. سید جعفر مرتضی معتقد است اساساً مأمون در پیشنهاد خلافت به امام رضا(ع) جدیتی نداشت و این پیشنهاد او تلاشی برای تثبیت خلافت خود بوده است. فضل بن سهل نیز از اینکه مأمون خلافت را از خود برمیداشت و امام نیز آن را نمیپذیرفت، اظهار تعجب میکرد که خلافت به چه اندازه تباه شده است.
پیشنهاد ولیعهدی نیز با مخالفت شدید امام رضا(ع) روبهرو شد. مأمون با دیدن رفتار امام، با یادآوری تهدید عمر بن خطاب به اعضای شورای ششنفره که فرد مخالفتکننده را خواهد کشت، امام را تهدید و به پذیرفتن ولایتعهدی وادار کرد. به همین دلیل امام ناچار شد ولایتعهدی را بپذیرد؛ ولی آن را مشروط به آن دانست که در کارهای حکومتی هیچ دخالتی نکند. مأمون نیز این شرط را پذیرفت. بر اساس روایتی که رَیّان بن صَلْت از امام رضا نقل کرده، در صورتی که امام ولایتعهدی را نمیپذیرفت، به دست مأمون کشته میشد.
امام رضا(ع) برای ناکام گذاشتن مأمون در طرح ولایتعهدی او، در موقعیتهای مختلفی با آن مقابله کرد. از جمله کارهای امام میتوان به این موارد اشاره کرد: دستور امام به گریه کردن خانواده هنگام خداحافظیاش در مدینه، وداع با قبر پیامبر،دخالت نکردن در هیچ کار حکومتی، تبدیل کردن مرکز حکومت به پایگاه تبلیغ شیعه و مناظره کردن با سران ادیان و مذاهب مختلف.
حرکت امام از مدینه به مرو
مسیر حرکت امام رضا (ع)
از مدینه به مرو
بهگزارش تاریخ یعقوبی، به دستور مأمون، رجاء بن ابیضَحّاک (خویشاوند فضل بن سهل) مأمور شد امام رضا(ع) را از مدینه به خراسان آورد. البته به باور شیخ مفید، فرستاده مأمون عیسی جَلودی بوده است. مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعهنشین عبور نکند؛ زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام میترسید. او به طور خاص دستور داد امام را از مسیر کوفه نبرند؛ بلکه از راه بصره و خوزستان و فارس، به نیشابور منتقل کنند. مسیر حرکت، طبق کتاب اطلس شیعه، چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بِهبهان، اصطخر، ابرکوه، دهشیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، دهسرخ، طوس، سرخس، مَرْو. گفته شده زمان حرکت امام آخر سال ۲۰۰ق بوده است. میگویند مهمترین و مستندترین حادثه در طول مسیر، در نیشابور اتفاق افتاد که امام رضا(ع) در آنجا حدیث معروف به سِلسِلَةُ الذَّهَب را ایراد کرد.
مراسم ولایتعهدی
سکه ولایتعهدی امام رضا(ع) که به دستور مأمون ضرب شد. بر روی سکه عبارت زیر به خط کوفی درج شده است: «لله، محمدرسول الله، المأمون خلیفة الله، مما أمر به الأمیر الرضا ولی عهد المسلمین علی بن موسی بن علی بن ابی طالب، ذوالریاستین.
مأمون دوشنبه هفتم یا پنجم یا دوم رمضانِ سال ۲۰۱ هجری قمری از مردم، برای ولیعهدی امام رضا(ع) بیعت گرفت و مردم را به جای لباس سیاه که نشانه عباسیان بود سبزپوش کرد (رنگ سبز نماد علویها بود) و فرمان آن را به نواحی مختلف نوشت.
پس از آن، بر منبرها به نام امام، خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش زدند. مأمون دخترش امحبیب را به عقد امام رضا درآورد. همچنین بر اساس برخی گزارشها، مأمون لقب رضا (الرِضا مِن آل محمد یعنی فرد موردرضایت از آل محمد را به او داد. ولی طبق روایتی از امام جواد(ع) لقبِ «رضا»، از سوی خداوند به پدرش داده شده است.
مأمون در مراسمی کارگزاران حکومت، فرماندهان لشکر، قاضیها و مردم را جمع کرد تا با امام رضا بیعت کنند. امام دستانش را به شیوه بیعت گرفتن پیامبر، مقابل صورت گرفت، به گونهای که پشت دستش را مقابل صورت خود و کف دستش را رو به مردم گشود. خطیبان و شاعران به پاسداشت مراسم، خطبه خواندند و شعر سرودند. یکی از شاعران دِعبِل خُزاعی بود که با سرودن شعر خود، از امام صله دریافت کرد. مأمون از امام خواست خطبهای برای مردم بخواند. امام نیز خطبهای بسیار کوتاه برای مردم ایراد نمود.
حکم ولایتعهدی امام، به خط مأمون، در سندی نوشته شد و امام نیز در پشت آن سند، مطالبی نوشت.[علی بن عیسی اِربِلی، مؤلف کتاب کَشْفُ الغُمّه در سال ۶۷۰ق آن عهدنامه را با خط مأمون و امام دیده و آن را در کتاب خود، کشف الغمه ثبت کرده است.
مخالفان ولایتعهدی امام رضا
به گزارش یعقوبی، اسماعیل بن جعفر بن سلیمان که از سوی مأمون حاکم بصره شده بود، از بیعت با امام رضا(ع) سر باز زد و مأمون، عیسی بن یزید جَلودی را به سوی او روانه کرد و او از بصره گریخت. او نوشته است عیسی بن یزید جلودی، از طرف مأمون، مأمور رساندن فرمان بیعت به مکه بود. وی با پارچههای سبز وارد مکه شد و از مردم برای امام رضا(ع) بیعت گرفت. شیخ صدوق گزارش کرده که عیسی جلودی، بعدها از مخالفان سرسخت ولایتعهدی امام رضا(ع) شد و مأمون او را بهدلیل بیعتنکردن با امام رضا(ع) به زندان انداخت. علی بن ابیعمران و ابویونس از دیگران مخالفان ولایتعهدی امام رضا شمرده شدهاند.
پیامدها
برخی از پیامدهای ولایتعهدی امام رضا چنین بیان شده است:
• شورش مردم بغداد: مردم بغداد که میترسیدند نفوذشان در حکومت کمرنگ شود، ولایتعهدی امام رضا را نپذیرفتند و کارگزار مأمون را از بغداد بیرون کردند و به بیعت ابراهیم بن مهدی درآمدند.
• بیعت برخی علویها با مأمون: اگرچه ولایتعهدی امام رضا، همه علویها را به مأمون نزدیک نکرد، برخی از آنان از مأمون راضی شدند و با او بیعت کردند.
• بهرهبرداری امام از ولایتعهدی: هرچند امام رضا ولیعهدی مأمون را با اکراه پذیرفت، توانست با استفاده از این منصب، معارف بسیاری را که تنها به یاران و شیعیان گفته میشد، به صورت علنی برای همگان بیان کند و با دانشمندان مذاهب مختلف مناظره کند.
• زمینهسازی تشیع در ایران: به گفته سید علیاکبر قرشی نویسنده تفسیر اَحسنُ الْحدیث ولایتعهدی امام رضا زمینه شیعهشدن ایرانیها را فراهم ساخت؛ چراکه با بودن امام رضا در ایران، سادات علوی به ایران آمدند و مکتب شیعه را ترویج کردند.
نماز عید فطر
مأمون از امام رضا علیه السلام درخواست کرد که با مردم نماز عید فطر بخواند و بعد از نماز خطبه بخواند تا دل عموم را مطمئن کند و آنان فضل او را بشناسند. امام از اجابت خواست مأمون امتناع کرد و به او گفت: «شروطی را که بین من و تو بوده است می دانی و آن عدم دخالت من در هر کاری از کارهاست.»
مأمون گفت: «من می خواهم به این وسیله دل توده مردم و لشکریان و شکرگزاران این امر محکم شود و دلهایشان مطمئن گردد و به فضلی که خدا به تو عطا کرده است اقرار کنند.» مأمون بر این کار اصرار ورزید و امام ناچار به اجابت آن شد ولی با او شرط کرد که برای نماز طوری خارج شود که جدّش رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله و جدّش امیرالمؤمنین علی علیه السلام خارج میشد.
روز عید تمام بزرگان و تمام مردم خارج شدند و منتظر خروج امام علیه السلام بودند. امام غسل نمودند و عمامه سفید بر سر بستند و دو طرف تحت الحنک را تا روی سینه خود بین دو کتفش رها کردند و به خدّام خود نیز گفتند چنین کنند، و سپس عصایشان را در دست گرفتند و با این حالت متواضعانه خارج شدند. حضرت سر مبارکشان را به سوی آسمان بلند کردند و چهار تکبیر گفتتند. سپس امام بر در ایستادند و چهار تکبیر دیگر گفتند و فرمودند: «اللّه اکبر علی ما هدانا، اللّه اکبر علی ما رزقنا من بهیمة الانعام الحمد للّه علی ما أبلانا».
مردم در حالی که صدایشان به تکبیر بلند بود به دنبال امام راه افتادند. امام رضا علیه السلام با پای برهنه راه می رفتتند و در هر ده قدمی می ایستادتند و چهار بار تکبیر را تکرار می کردتند. مردم خیال می کردند آسمان ها و زمین و دیوارها جواب می دهند، و تمام مرو یکپارچه تکبیر می گفتند.
چون این خبر به مأمون رسید، سخت هراسان شد. فضل بن سهل به نزدش رفت و گفت: ای امیر المؤمنین، اگر رضا به این طریق به مصلّی برسد، فتنه در بین مردم پدید آید. رأی بر این است که از او بخواهی تا برگردد. بنابراین مأمون یکی از مأمورانش را فرستاد و از امام خواست که برگردند. پس حضرت کفش های خود را خواستتند و آن را پوشیدند و بدون اینکه با مردم نماز بخوانند، برگشتند.
شهادت امام رضا(ع)
مخالفت اعراب درباری با حضور ایرانیان، از جمله با فضل بن سهل و فرزندنش، در دستگاه خلافت و قدرت گیری آنان و مخالفت صاحب منصبان عباسی با حضور علویان و بالاخص امام رضا(ع) در عرصۀ قدرت سیاسی و حکومتی موجب شد تا حرکت هایی علیه مأمون در بین حکام عباسی در عراق شکل گیرد مأمون بار دیگر در پی جلب رضایت عباسیان و خواسته های آنان برآمد. پس در پی دور کردن فضل بن سهل و حضرت رضا (ع) از حکومت عباسیان و دربار خود برآمد (صدوق، ۱۳۷۲: ج۲، ۳۲۶)
اما این کار با توجه به طرفداران آن حضرت در عیان امکان نداشت. هنگامی که مأمون برای انتقال مرکز خلافت از مرو عازم عراق شد آخر صفر سال ۲۰۳ (ه. ق) امام در طوس وفات کرد. به نقل اکثر منابع از جمله العبر، وفات امام به سبب انگوری بود که در مجلس مأمون خورده بود.
مأمون که در پی بازگشت به بغداد بود و از فضل بن سهل و امام رضا(ع) نیز هراس داشت طی توطئه ای فضل بن سهل را در حمام به قتل رساند و با برگزاری مجلسی و دعوت از امام رضا(ع) نقشۀ مسموم کردن آن حضرت را کشید و روز دیگر گریبان چاک زد.
شیخ صدوق پس از بیان دعوت امام رضا(ع) به مجلسی در حضور مأمون، مسموم شدن امام را این گونه نقل می کند: [مأمون خطاب به امام رضا(ع) از انگوری که در پیش روی او بود] گفت: «شما از این تناول کنید. امام فرمود: مرا از خوردن آن معاف بدار، گفت: باید تناول کنی، برای چه نمی خوری؟ شاید خیال بدی دربارۀ من کرده ای؟ و خوشه انگور را برداشت و چند دانه از آن را خورد، و بعد به پیش آورده و امام از او گرفت و سه دانه از آن به دهن گذارده و خوشه را بر زمین نهاد و برخاست. مأمون پرسید به کجا می روی؟ فرمود: بدانجا که تو مرا فرستادی، و عبا به سر کشیده خارج شد.» (صدوق، ۱۳۷۲: ج۲؛ ۸-۵۹۵) امام بعد از این مجلس به محل اقامت خود رجوع کرد و یک روز پس از آن (آخر ماه صفر سال ۲۰۳ ه.ق) حضرت به شهادت رسید. مأمون که از مردم در هراس بود خبر وفات آن حضرت را پس از یک روز و یک شب سکوت علنی کرد. ابلاغ این خبر موجب خروش مردم و شورشی در شهر شد اما با وساطت محمد بن جعفر، عمّ حضرت رضا(ع) که به درخواست مأمون صورت گرفت، این شورش فرو نشست اما بر همگان آشکار شد که با دسیسۀ مأمون حضرت به شهادت رسیده است.
برخی منابع:
عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۰۳ق، ص۲۲۶.
1. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.
جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۴۳۰؛
Source link