۰۸:۲۱ – ۱۰ آبان ۱۴۰۴
باشگاه خبرنگاران جوان– چند روز قبل مأموران گشت پلیس در تماس یک شهروند از دستگیری دو سارق موتورسوار با خبر شدند. وقتی به محل رفتند مرد جوانی که آنها را دستگیر کرده بود در تحقیقات گفت: سوار بر موتورسیکلتم در حال عبور از خیابان بودم که متوجه فریاد کمک خواهی زن جوانی شدم که دو سارق گوشی آیفون ۱۷ او را سرقت و فرار کرده بودند. من به تعقیب سارقان رفتم و آنها که موتورشان با مانعی برخورد کرده بود زمین خوردند و من هم گرفتمشان. با انتقال متهمان به اداره پلیس و اعتراف آنها سه عضو دیگر از جمله سردسته باند نیز دستگیر شدند. وقتی کارآگاهان به مخفیگاه سردسته باند رفتند علاوه برکشف گوشیهای سرقتی، دفترچهای پیدا کردند که مرد جوان جزئیات مدل گوشیهای سرقتی، نام فردی که سرقت را انجام داده بود و مبلغ فروش گوشی را داخل آن نوشته بود. طبق مطالب داخل دفترچه آنها در صدمین سرقت بازداشت شده بودند.
زندگی در آلمان
۳۷ سال دارد. میگوید فوق لیسانس مهندسی مکانیک است و غیر از فارسی به سه زبان دنیا تسلط دارد، اما اینکه چطور وارد کار خلاف شده شنیدنی است.
چرا یک فرد تحصیلکرده وارد باند سرقت شده؟ به خاطر هیجان و جرأت زیاد. من وارد باند نشدم خودم باند تشکیل دادم؛ باند عقاب. البته خانوادهام میگویند تو بیمار روانی هستی که دست به چنین کارهایی میزنی. اما من میگویم سرقت هیجان دارد و حالم را خوب میکند. من مشکل مالی ندارم.
واقعا بیماری؟
دکتر که برایم دارو تجویز کرده، اما مصرف نمیکنم، چون معتقدم بیمار نیستم.
پس چرا سرقت میکنی؟
من تا ۱۷ سالگی در آلمان زندگی میکردم. از نظر هوش هم نابغهام و هر اطلاعاتی را یکبار به من بگویند تا آخر عمر در ذهنم میماند. زبان انگلیسی، آلمانی و فرانسه را بلدم. این ماجرای بیماری روانی را هم خانوادهام ساختهاند تا جلوی دوست و آشنا بگویند که سرقتها دست خودش نیست. اما دست خودم است. من عاشق کار خلاف هستم. همیشه وقتی فیلمهای گانگستری میدیدم برای خودم تصویرسازی میکردم که یک روز من هم گروه خلافی تشکیل دهم و به نوچههایم سفارش میدهم که چطور سرقت کنند. بالاخره هم به آرزویم رسیدم و سردسته باند عقاب شدم.
اولین بار چند سالت بود که سرقت کردی؟
از بچگی دله دزدی و از فروشگاهها سرقت میکردم. خانوادهام که دیدند مدام دنبال دردسر هستم مرا به ایران فرستادند. پدرم بهواسطه کارش مدتی در ایران بود و مدتی در آلمان. من هم همراه پدرم به ایران آمدم تا شاید تغییر محیط حالم را خوب کند. اما نه تنها از خلاف دور نشدم بلکه برای خودم باند هم تشکیل دادم.
حالا چرا باند عقاب؟
چون لباسهای ما مشکی بود و کلاه نارنجی به سر و ماسک سفید میزدیم شبیه عقاب. دو به دو سوار موتورسیکلت میشدیم و در خیابانها پرسه میزدیم با دیدن سوژه مناسب به سمتش رفته و گوشیهای گرانقیمت را سرقت میکردیم.
چرا سرقتها را داخل دفترچه مینوشتی؟ من خیلی مقرراتی و منظم هستم. سعی میکنم کارهایم را طوری انجام دهم که دقیق باشد. اسم و مشخصات سارقان و گوشیها را مینوشتم تا همدستانم گلایهای نکنند که به یکی سهم کمی رسیده و به دیگری سهم زیادتری. جالبی ماجرا این است که در صدمین سرقتی که همدستانم انجام دادند ما دستگیر شدیم.
منبع: روزنامه ایران
Source link
پایگاه خبری ایده روز آنلاین
