در سال ۱۷۹۹، گروهی از سربازان فرانسوی در نزدیکی دلتای رود نیل در مصر، لوح سنگی بزرگی را یافتند که بعدها به نام سنگ روزتا شناخته شد. این سنگ حاوی رمزی برای گشودن معمای خطوط تصویری مصر باستان بود و امکان دسترسی به صدای تمدنی فراموششده را فراهم ساخت.هرچند روی خود این سنگ اثری از نقش مار دیده نمیشود، اما بناهای باقیمانده و مقابر مصری پر از تصاویری از مارها هستند؛ مارهایی پیچخورده، تاجدار و مقدس. در واقع، نقش مار در تمامی دورههای تاریخ بشر دیده میشود. از مکزیک گرفته تا بینالنهرین، از هند تا استرالیا، تمدنهای کهن نمادهایی بسیار مشابه از مار ارائه کردهاند. چرا؟
معمای جهانی نماد مار؛ الگویی جهانی در سنگ و اسطوره
چگونه ممکن است اقوامی که قرنها و اقیانوسها از هم جدا بودهاند، به طور مستقل نماد یکسانی را برای مفاهیمی همچون آفرینش، خطر، باروری و اقتدار برگزینند؟ پس از اندکی جستوجو، مطالعهی چند مقاله و کتاب، و مشاهدهی برخی تصاویر باستانی ترسیمشده در سراسر جهان، این مسئله به روشنی آشکار میشود.
در تمام قارهها، تصویر مار با نظمی قابل توجه تکرار شده است. در مصر باستان، الههی کبری به نام واجت، الههای محافظ بود که غالباً در حال برخاستن روی تاج فرعونها به تصویر کشیده میشد. او نماد فرمانروایی، آتش و حق الهی برای حکومت بود. به گزارش موزه بریتانیا، نماد او نشانگر دوگانگی حفاظت و تهاجم بود که عنصری اساسی در کیهانشناسی مصری است.در دوره پیشاکلمبی در آمریکای مرکزی، آزتکها خدایی به نام کتزالکواتل را میپرستیدند؛ ماری پردار که نمایانگر باد، دانش و آفرینش بود. این موجود الهی در معابد و دستنوشتهها حضوری پررنگ دارد و با نظم کیهانی و باززایش در پیوند است. در چیچن ایتزا، هنگام اعتدالین، سایهای متحرک در پلههای هرم اصلی شکل ماری نزولی را ایجاد میکند—که این پدیدهی معماری به افتخار این خداوند طراحی شده است.این الگوها در مناطقی ظاهر میشوند که هیچ ارتباط تجاری یا تماس مستقیمی میانشان وجود نداشته است. در هند، مارهایی به نام ناگا هنوز مورد پرستش قرار دارند. در استرالیای بومی، روایتهای مربوط به مار رنگینکمانی قدمتی چند ده هزار ساله دارند و از طریق سنت شفاهی انتقال یافته و در هنر صخرهای باستانی به تصویر کشیده شدهاند.تداوم این نمادپردازی حاکی از منبعی عمیق در روان انسان یا درک محیطی مشترک است، اما تاکنون هیچ تبیین یگانهای نتوانسته آن را به طور کامل توضیح دهد.
از نقاشیهای صخرهای تا حافظهی زنده
در منطقه کیمبرلی در غرب استرالیا، نقاشیهایی بر سنگها دیده میشود که اشکال مارگونه عظیمی را به تصویر کشیدهاند، منحنیهایی که مسیر رودخانهها و صخرهها را دنبال میکنند. این تصاویر به مار رنگینکمانی نسبت داده میشوند؛ موجودی قدرتمند که اعتقاد بر این است که خود زمین، رودها، کوهها و حیات را آفریده است. برخی از این نقاشیها احتمالاً بیش از ۲۰ هزار سال قدمت دارند، هرچند تعیین تاریخ دقیق آنها هنوز نامشخص است. افراد بومی میگویند مار رنگینکمانی استعاره نیست بلکه موجودی واقعی، بهیادماندنی و مورد ستایش است.
در سوی دیگر جهان، متون کهن هندو نظیر مهاباراتا از دیدارهایی با مارهای الهی یاد میکنند. این ناگاها نه کاملاً شرورند و نه تماماً نیکوکار. آنها در زیر زمین یا در نزدیکی منابع آب زندگی میکنند، از گنجینهها محافظت مینمایند و از نیروهای ماورایی برخوردارند. هنوز در روستاهای هند، سنگهایی که نماد مارند محل نیایشاند و مردم به آنها شیر و گل اهدا میکنند.آنچه این سنتها را پیوند میدهد، فقط حضور ظاهری مار نیست، بلکه جایگاه والای آن در تبیین منشأ هستی است و معمای جهانی نماد مار را آشکار میکند.
ماران شاهانه
در مصر، الههی کبری واجت به عنوان محافظ شخصی فرعون شناخته میشد. تصویر او، که به «اورائوس» موسوم است، بر تاجهایی دیده میشود که به حدود سال ۳۱۰۰ پیش از میلاد و دوران اتحاد مصر علیا و سفلی به دست نارمر بازمیگردند. نقش او هم جنبه نمادین داشت و هم جادویی. باور بر این بود که از دهان آتش بیرون میفرستد و نظم مقدس (ماعت) را حراست میکند.در متون مزوآمریکایی مانند کدکس بورجیا، نقاشیهایی دقیق از ماران پردار وجود دارد که در آیینهایی مرتبط با زمان، تولد دوباره و نظم آسمانی مشارکت دارند. با وجود تفاوتهای تفسیری، پژوهشگران همعقیدهاند که نمادگرایی کتزالکواتل ژرفاً در حیات سیاسی و دینی آزتکها ریشه داشت. او چهرهای بنیادگذار تلقی میشد که قوانین، ذرت و گاهشمار را با خود آورد.با وجود فاصلهی جغرافیایی گسترده، هر دو سنت، مار را به جایگاهی در قلمرو پادشاهی الهی و نظم کیهانی ارتقا دادهاند.
زاویهی روانشناختی
کارل گوستاو یونگ، روانپزشک سوئیسی، باور داشت که تصویر مار بازتابدهندهی یک نمونهی کهن جهانی است؛ نمادی که در ناخودآگاه جمعی انسانها جای دارد. از آنجا که مار پوستاندازی میکند، یونگ معتقد بود انسانها بهطور غریزی آن را با باززایش، دگرگونی و جاودانگی مرتبط میدانند. او در مجموعه آثارش (جلد ۹) نوشت که توانایی مار برای نو شدن، آن را به نمادی ایدهآل برای ساختارهای عمیق روان بدل کرده است.
یوزف کمپبل، اسطورهشناس، نیز بهطور مستقل به نتایجی مشابه رسید. او در کتاب «قهرمان هزارچهره» نشان داد که مارها در سیر قهرمانی نقشهایی کلیدی ایفا میکنند؛ گاه بهصورت مانع، گاه بهعنوان راهنما. در تقریباً همهی فرهنگهایی که او بررسی کرد، مارها بار معنایی دوگانه داشتند: مرگ و زندگی، ترس و خرد، پایان و آغاز.نظریههای روانشناسی قدرت احساسی این نمادها را توضیح میدهند، اما همچنان به پرسش اصلی معمای جهانی نماد مار پاسخ نمیدهند: چرا در میان همهی جانداران، مار تا این اندازه برجسته شد؟
محیط و تفسیر
برخی انسانشناسان چنین پیشنهاد دادهاند که رفتار طبیعی مارها دلیل نمادپردازی جهانی آنها بوده است. در جوامع کشاورز، مارها معمولاً پس از باران پدیدار میشدند و در کنار رودها زندگی میکردند، بنابراین بهطور طبیعی نماد باروری و چرخهی آب شدند. در بسیاری از اسطورهها، آنها با بارش، خشکسالی یا دگرگونیهای فصلی در پیوند بودهاند.در مصر باستان، واجت با سیلابهای نیل که حاصلخیزی را به سرزمین میآورد، مرتبط بود. به طور مشابه، باور بر این بود که کتزالکواتل باران و شکوفایی کشاورزی را به همراه میآورد. در این زمینهها، مارها عامل چرخهی حیات-مرگ-حیات تلقی میشوند؛ الگویی که در قلب بسیاری از باورهای دینی جای دارد.گرچه تاکنون هیچ پژوهش علمی قطعی، تمامی نمادهای مار را با عوامل محیطی خاص تطبیق نداده، اما همبستگی میان اسطورههای مار و عنصر آب، قابلتوجه و مداوم است.
کهنترین مار شناختهشده
در گوبکلیتپه در جنوب شرقی ترکیه، باستانشناسان نقشهای برجستهای از مار یافتهاند که قدمتی نزدیک به 11000 سال دارند. این نگارهها بر ستونهای عظیم T-شکل در محوطههای آیینی حک شدهاند. مارها در این نقوش کشیده و متحرک به تصویر کشیده شدهاند؛ نه به قصد تزیین، بلکه با نیتی خاص.
گوبکلیتپه متعلق به دورهای است که هنوز نوشتار، کشاورزی یا زندگی شهری پدید نیامده بود. با این حال، سازندگان این مکان، مار را چنان مهم میدانستند که آن را بر سنگ حک کردند. هرچند معنای دقیق این نقوش هنوز روشن نیست، اما وجود چنین تصاویر ابتدایی نشان میدهد که ریشههای این نماد، فراتر از دینهای سازمانیافته یا ساختارهای قدرت دولتی است.اینها کهنترین نقشهای شناختهشدهی مار هستند که تاریخ ثبتشدهی این نماد را تا سپیدهدم معماری آیینی بشر عقب میبرند. و این حقیقت که مار یکی از نمادهای برجسته در گوبکلیتپه است، حقیقتاً جای تأمل دارد.
پس معنای مار چیست؟
با وجود دههها تحقیق، این پرسش همچنان بیپاسخ مانده است. آیا مار نماد ترس بیولوژیکی است؟ استعارهای از دگرگونی؟ یا نمادی تصویری برای چرخهی باران، زندگی و مرگ؟کهن الگوهای یونگ، روایتهای کمپبل و یافتههای باستانشناسی، هر یک بخشی از این معما را روشن میسازند، اما تصویر کامل هنوز شکل نگرفته است. آنچه روشن است این است که در طول زمان و در پهنهی زمین، از معابد بیابانی تا هرمهای جنگلی و صخرههای سوزان، بشریت مار را برگزید. نه یکبار، بلکه بارها و بارها.چه بهعنوان نگهبانی الهی یا نیرویی مرموز، مار راه خود را به ژرفترین داستانهای انسان باز کرده و معمای جهانی نماد مار همچنان حل نشده باقی میماند.