همشهری آنلاین – گروه سیاسی: اسرائیل در فاصله کمتر از یک نیمسال هم به ایران حمله کرد، هم به یکی از متحدان آمریکا؛ تحولات در هم پیچیدهای که سوالات مهمی را درباره دولتها و متحدانشان ایجاد کرد. در بطن این حوادث این سوال مهم به وجود آمد که تضاد منافع متحدان در سیاست بینالملل نیز ممکن است به تشتت و تعارضات بینجامد؛ پس چهچیزی قوامبخش اتحادها خواهد بود؟
حمایت آمریکا از اسرائیل پابرجاست و اختلاف پیش آمده میان آمریکا و ۲ متحدش، اسرائیل و قطر هم با سفر مقام قطری به آمریکا و ردوبدل شدن پیامهایی صورت مصالحه به خود گرفت. البته حمایتها از اسرائیل در میان برخی گروهها در حال تضعیف است. در آمریکا سناتورهایی از هر ۲ حزب دموکرات و جمهوریخواه از نقض قوانین بینالمللی توسط اسرائیل انتقاد کرده و خواستار توقف کمکهای نظامی آمریکا به اسرائیل شدند. در میان مردم آمریکا نیز محبوبیت اسرائیل به شدت کاهش یافته است. پس چرا دولت آمریکا همچنان از اسرائیل حمایت و دفاع میکند؟ آیا ایالات متحده از این رابطه سودی میبرد؟ و آیا آمریکا قادر یا مایل به تغییر رفتار دولت اسرائیل نیست؟
پس از حمله موشکی اسرائیل به دوحه، اسرائیل اعلام کرد که این اقدام را بهتنهایی انجام داده است. هرچند تسلیحات پیشرفتهای که در این حمله استفاده شد و ردیابی نشد، توسط ایالات متحده تأمین و پرداخت شده بود. رئیسجمهور آمریکا اعلام کرد که این حمله به اهداف کشورش کمک نکرده، اما حمایت دونالد ترامپ از اسرائیل ظاهرا تغییری نکرده است. برخی در واشنگتن معتقدند که حمایت دیرینه آمریکا از اسرائیل باید پایان یابد. پس از حمله به قطر، دموکراتها اسرائیل را به نقض قوانین بینالمللی متهم کردند. در ماه ژوئیه، طرحی برای توقف کمکهای نظامی آمریکا به اسرائیل ارائه شد.
کنگره آمریکا همان ماه ژوئیه به این جمله مدافعان طرح که «مالیاتدهندگان آمریکایی میلیاردها دلار برای حمایت از دولت نژادپرست و افراطی نتانیاهو هزینه کردهاند. دیگر بس است. مردم آمریکا خواستار پایان این وضعیت هستند و ما در کنگره امشب قدرت اقدام داریم»، رای منفی داد، اما در حزب خود ترامپ نیز مخالفتهایی وجود داشته است. کمکهای آمریکا معمولا ۱۵ تا ۲۰ درصد بودجه دفاعی اسرائیل را تشکیل میدهد.
یکی از نمایندگان کنگره پیشنهاد حذف ۵۰۰ میلیون دلار کمک خارجی را داد تا وزارت دفاع آمریکا در اولویت قرار گیرد. حتی خود ترامپ اذعان کرده که کنگره تغییر کرده است: «اسرائیل قویترین لابی را در کنگره یا هر نهاد، شرکت یا ایالتی که دیدهام، داشت. اما امروز این لابی دیگر آن قدرت سابق را ندارد. شگفتآور است.»
در ماه اوت، نفتالی بنت، نخستوزیر پیشین اسرائیل، در سفر به آمریکا گفت: «جایگاه اسرائیل هرگز تا این حد بد نبوده و اسرائیل به یک دولت منزوی تبدیل شده است.»
در خیابانهای آمریکا، افکار عمومی نسبت به اسرائیل به پایینترین سطح خود رسیده است. بر اساس نظرسنجی گالوپ، دوسوم آمریکاییها با جنگ اسرائیل در غزه مخالفاند. با این حال، آمریکا همچنان در کنار اسرائیل ایستاده است، در حالی که این کشور به حملات خود در سراسر خاورمیانه ادامه میدهد.
ترامپ راه بایدن را رفت؟
گلن کارل افسر پیشین سیا و تحلیلگر امنیت ملی آمریکا درباره این شرایط به خبرگزاری الجزیره گفت: از نظر تاریخی، ایالات متحده همیشه در زمینه وضعیت بینالمللی و تهدیدهایی که متوجه اسرائیل بوده، اولویتبندی کرده است. واقعیت این است که تعهد به تصمیمگیریهای سیاستی با حقایق محدود تفاوت زیادی دارد. از سال ۱۹۶۷، اولویت اصلی آمریکا در خاورمیانه و در رابطه با اسرائیل، تضمین بقای ملی یک اسرائیل مستقل و خودمختار بوده و این همچنان ادامه دارد. اما اکنون در شرایط تاریخی بسیار غیرمعمولی قرار داریم. دولت ترامپ سیاستهای خود را کاملا با جناح راست طیف سیاسی اسرائیل همسو کرده است، جناحی که ادامه نخستوزیری نتانیاهو را تضمین میکند. بنابراین، آمریکا درگیر سیاستی است که به نتانیاهو آزادی عمل بیسابقهای داده، در حالی که سیاست تاریخی حمایت از بقای ملی اسرائیل در برابر تهدیدهای موجود ادامه دارد. اما دوسوم مردم آمریکا و نمایندگان منتخب آنها قدرت تغییر این دیدگاه را ندارند.
او در پاسخ به این سوال که آیا این جو بایدن رئیسجمهور سابق آمریکا نبود که به اسرائیل چراغ سبز حمله نشان داد، گفت: قطعا پس از حمله ۷ اکتبر ۲ سال پیش، بایدن به اسرائیل برای مقابله با حماس و کاهش یا حتی حذف تهدید آن، که به نظرم هدفی غیرممکن است، چراغ سبز نشان داد. اما من موافق نیستم که دولت بایدن همان سیاستهای دولت ترامپ را دنبال کرد. همه دولتهای آمریکا از استقلال و بقای اسرائیل حمایت کردهاند، اما دولت بایدن و دولتهای قبلی از بسیاری از سیاستها و اقدامات اسرائیل به شدت ناامید بودند. فکر نمیکنم بایدن هرگز به اقداماتی که نتانیاهو در حال حاضر در نظر دارد، آزادی عمل کامل داده باشد.
حسان نعمن تحلیلگر سیاسی متخصص در سیاست خارجی آمریکا نیز درباره تفاوت محدودیتهای دولتهای بایدن و ترامپ در ارائه مجوزهای مورد نیاز نتانیاهو برای حملاتش گفت: اجازه دهید نقلقولی از جو بایدن، رئیسجمهور پیشین آمریکا، مطرح کنم که بارها در طول حرفهاش تکرار کرده بود: اگر اسرائیل وجود نداشت، باید آن را برای پیشبرد منافع آمریکا در خاورمیانه اختراع میکردیم. میتوانیم به ریشههای ایدئولوژیک این حمایت بپردازیم، اما واقعیت این است که این حمایت نهفقط در دولتهای ترامپ و بایدن، بلکه بهصورت مداوم در سیاست آمریکا وجود داشته و تصمیمگیریها به اسرائیل واگذار شده است. این موضوع پس از رویدادهای ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تشدید شد، اما پیش از آن هم وجود داشت. حتی میتوان به زمان رئیسجمهور ترومن بازگشت که گفت ما به اسرائیل کمک میکنیم تا به اهدافش، یعنی یک اسرائیل بزرگتر، دست یابد، اما بهآرامی. حتی در فرآیند اسلو، ۳ دهه وعده به فلسطینیها داده شد که یک دولت فلسطینی ایجاد خواهد شد، اما همیشه در آینده. من اینجا سعی میکنم بهصورت استقرایی به موضوع نگاه کنم، نه فقط با خواندن بیانیههایی درباره لزوم راهحل ۲ کشوری، بلکه با بررسی واقعیتهای موجود. در دو سال گذشته، شاهد توافق اساسی بر سر نیازها و خواستههای اسرائیل بودهایم، اما در نحوه اجرا اختلافاتی وجود داشته است. از دیدگاه دولت بایدن، این کار باید با حداقل تلفات و تخریب غیرنظامی در غزه انجام میشد، اما از دیدگاه دولت ترامپ، مسئله حفظ وجهه است، حتی اگر لازم باشد تخریب و کشتار انجام شود، اما بهگونهای که به تصویر اسرائیل و احتمالا آمریکا آسیب نرسد. بنابراین، نمیتوان رابطه بین هیچ دولت آمریکایی و دولتهای متوالی اسرائیل را خصمانه دانست، زیرا توافق بر سر اصول و اهداف وجود دارد، اما اختلاف بر سر چگونگی اجرا و دستیابی به آن است.
ترامپ خط قرمز دارد؟
اوری گلدبرگ استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی در اسرائیل نیز در پاسخ به این سوال که آیا نتانیاهو خط قرمزی میبیند که اگر از آنها عبور کند ممکن است حمایت ترامپ را از دست بدهد، گفت: پیشبینی دقیق خطوط قرمز دونالد ترامپ دشوار است، زیرا این خطوط به شرایط و زمینه بستگی دارند. مطمئنم نتانیاهو میداند که ممکن است خط قرمزی وجود داشته باشد، اما او در حال حاضر درگیر موجی است که نمیتواند آن را متوقف کند. گفتوگویی که با گلن داشتید درباره این که همه دولتهای آمریکا به اسرائیل آزادی عمل دادهاند، باید در مورد خود اسرائیل هم مطرح شود. سیاستهایی که امروز شاهد آن هستیم، صرفا نماینده یک جناح افراطی در دولت نیستند که برای بقای سیاسی خود تلاش میکنند. نظرسنجیها نشان دادهاند که اکثریت یهودیان اسرائیل با اقدامات اسرائیل در غزه، که برخی آن را نسلکشی مینامند، مخالف نیستند. در این معنا، اجماع در اسرائیل نیز وجود دارد و نتانیاهو، احتمالا بهتر از سایر سیاستمداران اسرائیلی، این را میداند. هیچیک از سیاستمداران اسرائیلی جایگزینی برای این سیاستها پیشنهاد نکردهاند. آنها فقط گفتهاند جنگ را متوقف کنید، توافقی کنید و سپس جنگ را از سر بگیرید. نتانیاهو میداند که حمایت اسرائیلیها را دارد و تا جایی که بتواند این موج را ادامه میدهد. او هیچ برنامهای برای توقف ندارد و هیچ منفعت سیاسی در توقف این سیاستها نمیبیند. این موضوع از نتانیاهو بزرگتر است و بازتابدهنده دیدگاه گسترده اسرائیلیها نسبت به فلسطینیها است. نه لزوما به معنای کشتن همه آنها، بلکه نوعی فانتزی جمعی که اگر دکمهای وجود داشت که با فشار آن فلسطینیها روز بعد غیبشان میزد، اکثر ما آن را فشار میدادیم.
گلن در پاسخ به این سوال مجری الجزیره که «کمی عمیقتر به دلایل خاص حمایت آمریکا از اسرائیل و منافعی که آمریکا از این رابطه به دست میآورد بپردازیم. من به دنبال سندی از سیاستهای آمریکا بودم و نامهای پیدا کردم که ۴ سال پیش توسط بیش از ۳۲۵ نماینده کنگره امضا شده بود. آنها در این نامه حمایتی از اسرائیل استدلال میکردند که چرا باید کمکهای امنیتی بدون هیچ شرط اضافی ادامه یابد. در این نامه آمده است: «کمک ما به اسرائیل منافع مهم امنیت ملی آمریکا را در منطقهای بسیار چالشبرانگیز پیش میبرد. اسرائیل کمکهای اطلاعاتی منحصربهفردی به ایالات متحده ارائه میدهد، از شرکای امنیتی آمریکا مانند اردن و مصر حمایت میکند، توافقهای اخیر عادیسازی روابط با امارات، بحرین، سودان و مراکش به مقابله با چالشهای مشترک از سوی ایران کمک میکند و حمایت آمریکا از اسرائیل منطقه را امنتر میکند و تلاشها برای رسیدن به راهحل ۲ کشوری را تقویت میکند. آیا این استدلالها هنوز معتبر هستند؟ چون ما نه به راهحل ۲ کشوری نزدیکتر شدهایم، نه خاورمیانه آرامتری داریم، و نمیدانم مصر و اردن تا چه حد احساس حمایت میکنند یا آمریکا واقعا چه میزان اطلاعات از اسرائیل دریافت میکند»، گفت: با توجه به پیشینهام، میتوانم درباره حمایت اطلاعاتی صحبت کنم. این حمایت قابلتوجه بوده، اما همیشه در خدمت منافع ملی اسرائیل است، که البته جای تعجب ندارد. آنچه خواندید ترکیبی از چارچوببندی ایدهآل توسط سیاستمداران آمریکایی است که در جهانی غیرواقعی مطرح شده است. این بیانیه بسیاری از تغییرات تاریخی، سیاسی و کنونی را نادیده میگیرد که معادله را تغییر داده و بسیاری از این ادعاها را تضعیف میکند. در دوران جنگ سرد، اسرائیل به دلیل عدم وابستگی به اتحاد جماهیر شوروی اهمیت داشت، اما این موضوع دیگر دهههاست که صادق نیست. خاورمیانه و وضعیت جهانی به شدت تغییر کرده است. درباره ایران، میتوان گفت که این کشور نیرویی بیثباتکننده در منطقه است (ادعای تحلیلگر) و اسرائیل میتواند کمککننده باشد، اما مشکلات اسرائیل با ایران نیز خود به افزایش تنشها کمک کرده است. این بیانیه بسیار کلی است و سیاستمداران را از فشارهای سیاسی داخلی محافظت میکند، اما فکر نمیکنم توصیف دقیقی از وضعیت باشد.
چرا حمایت بیچونوچرا؟
این تحلیلگر در پاسخ به این سوال که «پس منافع امنیت ملی آمریکا چیست؛ چه منافع امنیت ملی خاصی باعث میشود آمریکا حمایتی از اسرائیل ارائه دهد که به هیچ کشور دیگری نمیدهد»، گفت: این پرسش بسیار مهمی است. منافع استراتژیک آمریکا در خاورمیانه شامل ثبات، جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای و تضمین تجارت جهانی از طریق کانال سوئز، دریای سرخ و خلیج فارس است. همچنین جلوگیری از گسترش نفوذ روسیه در منطقه اهمیت دارد. اما هیچیک از اینها لزوما نباید منجر به حمایت بیچونوچرا از اسرائیل شود. معادله در طول دههها تغییر کرده و من با فرضیه پرسشتان موافقم.
حسان نعمن نیز در پاسخ به این سوال که «اگر از همه رهبران عرب منطقه بپرسید که عامل اصلی بیثباتی کیست، همه میگویند اسرائیل. بهویژه رهبران قطری پس از حمله اسرائیل به دوحه این را گفتهاند»، افزود: درباره بیانیه کنگره، همه استدلالها معتبر هستند، جز اینکه همه آنها به مشکلاتی اشاره دارند که نتیجه حمایت آمریکا از اسرائیل است. به عبارت دیگر، اسرائیل به آمریکا کمک میکند تا مشکلاتی را که خود برای آمریکا ایجاد کرده، حل کند، آن هم نه به شکلی کارآمد. ثبات کلید اصلی است. اسرائیل از طریق اشغال فلسطین و عدم حل مسئله فلسطین، عامل اصلی تنشهایی است که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به گسترش مشکلات در منطقه کمک کرده است. من اسرائیل را مقصر این مشکلات نمیدانم، اما میگویم اسرائیل کاتالیزوری است که این مشکلات را تشدید میکند. بنابراین، میتوان استدلال کرد که حمایت آمریکا از اسرائیل برخلاف منافع ملی این کشور است. منافع ملی آمریکا در حفظ امنیت نهتنها اسرائیل، بلکه همه کشورهای منطقه است. هیچ چیز خاصی درباره حفظ امنیت اسرائیل از منظر منافع ملی آمریکا وجود ندارد، جز ملاحظات ایدئولوژیک و پوپولیستی. اما به دلیل حمایت آمریکا از اسرائیل، این کشور مجبور بوده با پیامدهای این حمایت دستوپنجه نرم کند. میتوان گفت بدون این حمایت، روابط آمریکا با همه کشورهای منطقه روانتر و مستحکمتر بود. اما واقعیت این است که اسرائیل وجود دارد و حاضر به حل مسئله فلسطین نیست. بنابراین، آمریکا باید این امتناع اسرائیل را مدیریت کند. اسرائیل نیازی به صلح با مراکش، امارات یا سودان ندارد، بلکه باید با فلسطینیها صلح کند. این موضوعی است که اسرائیل دهههاست از آن اجتناب کرده و آمریکا این اجتناب را ممکن ساخته است. در نتیجه، ما به سمت حل تنشها یا بهبود روابط آمریکا با منطقه پیش نمیرویم، بلکه به سمت مشکلات و درگیریهای بیشتر حرکت میکنیم. اقدامات اخیر اسرائیل در غزه، تخریب سیستماتیک آن، نسلی جدید از فلسطینیهای آماده درگیری و حتی فراتر از منطقه ایجاد کرده است. بنابراین، آمریکا در سیاستی نسبت به اسرائیل گرفتار شده که نه به نفع خودش است و نه حتی به نفع اسرائیل.»
یک نقطه حساسیت ترامپ
اوری گلدبرگ هم گفت: باید توجه داشت که اسرائیل در ۲ دهه گذشته تقریباً بهطور مداوم تحت رهبری نتانیاهو بوده است. آیا او خود را به آمریکا مدیون میداند؟ تا حدی بله. اما در ۵ یا ۶ سال گذشته، او مسیر خاصی را انتخاب کرده و اسرائیل را به موضوعی حزبی در سیاست آمریکا تبدیل کرده است. او بهطور مداوم با حزب جمهوریخواه همسو شده و پس از روی کار آمدن ترامپ در دوره دوم، نتانیاهو خود را بهطور دائم با یک رئیسجمهور آمریکایی پیوند داده است. اما فکر میکنم سوءظن و کدورتهای احتمالی نیز وجود دارد. ترامپ احتمالا کارتون نیویورک تایمز در دوره اولش را به یاد دارد که نتانیاهو را در حال هدایت او با قلاده نشان میداد. او به این موضوع که آیا نتانیاهو مغز متفکر برنامههای خاورمیانهای اوست حساس است. همچنین باید به عادت توجه کنیم. آمریکا دهههاست با اسرائیل همدست است. لابی اسرائیل، مانند آیپک، احتمالا قدرتمندترین لابی در واشنگتن است، چه خوب یا بد، در زمینه انتخاب کاندیداها و تامین بودجه آنها. اسرائیل عمیقا در ساختار آمریکا ریشه دوانده و این باور که باید از اسرائیل حمایت کرد، تقریبا به یک اصل سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است. تغییر چنین رویههایی بسیار دشوار است. اما هیچکس، نه در آمریکا و نه در خاورمیانه، تصور نمیکرد اسرائیل رفتارهایی مانند آنچه امروز در غزه و سراسر منطقه انجام میدهد، از خود نشان دهد. نهتنها رهبران عرب، بلکه بسیاری از رهبران جهانی، اسرائیل را بزرگترین عامل آشوب، نهفقط در خاورمیانه، بلکه در جهان میدانند، بهویژه در موضوعاتی مانند حملونقل جهانی یا قیمت نفت. آیا نتانیاهو خود را مدیون ترامپ میداند؟ احتمالا نه. او بسیاری از پلهای خود در آمریکا را سوزانده است. این تصادفی نیست که او حمله به دوحه را اقدامی کاملا اسرائیلی توصیف کرد و گفت ما مسئولیت کامل را بر عهده میگیریم. این فقط برای راحت کردن کار ترامپ نیست، بلکه پیامی به دولت اوست که اگر از ما حمایت نکنید، ما به این کار ادامه میدهیم.
Source link