به گزارش خبرآنلاین، پس از کشتار ناکازاکی که ثابت کرد بمباران هستهای هیروشیما پایان کار نبوده، ژاپن بیدرنگ در ۱۵ اوت تسلیم شد و رادیوی ژاپن، سخنرانی ضبط شده امپراتور هیروهیتو را پخش کرد که محتوای آن تسلیم ژاپن و پذیرش درخواست متفقین بود.
این اولین بار بود که مردم ژاپن صدای یکی از امپراتورهای خود را میشنیدند، اما برای دانشمندان آزمایشگاه لوس آلاموس در نیومکزیکو -معروف به پروژه Y – این بیانیه از اهمیت بیشتری برخورداربود.
این بدان معنا بود که آنها دیگر به هسته سومین بمب اتمی که یک کره ۶.۲ کیلوگرمی متشکل از پلوتونیوم و گالیوم تصفیه شده بود، و مشغول کار روی آن بودند، نیازی نداشتند.
اگر جنگ همچنان مانند ۵ سال گذشته ادامه پیدا میکرد، این هسته پلوتونیومی در دومین زیر مجموعه بمب اتمی مرد چاق نصب میشد و قرار بود بعد از چهار روز بر فراز یکی دیگر از شهرهای ژاپن رها شود.
پس وسیله مرگبار ساخته شده در لوس آلاموس – که در این مرحله آن را با نام رمزی «روفوس» میشناختند – برای آزمایشات بیشتر درآزمایشگاه باقی ماند. در طی این آزمایشات، هسته باقی مانده، لقب «هسته شیطان» را از آن خود کرد.
هستهای به راستی شیطانی
اولین حادثه کمتر از یک هفته بعد از تسلیم ژاپن و تنها دو روز بعد از لغو تاریخ بمباران توسط هسته شیطان رخ داد. گرچه ماموریت اصلی لغو شده بود؛ اما هسته شیطان که هنوز در لوس آلاموس بود، فرصت خود را برای کشتن از دست نداده بود.
دانشمندان لوس آلاموس، در تلاش برای اندازه گیری آستانه بحرانی شدن پلوتونیوم بودند؛ نقطه ای که باعث وقوع یک واکنش زنجیره ای هسته ای شده و ممکن است منجر به پراکندگی تشعشعات مرگباری شود؛ و البته این دانشمندان به خوبی از خطرات کاری که درحال انجام آن بودند آگاهی داشتند.
کاری که دانشمندان پروژه منهتن (آزمایشگاه لوس آلاموس بخشی از پروژه منهتن بود) انجام دادند این بود که بفهمند برای رسیدن به این نقطه بحرانی تا کجا میتوانند پیش بروند.
آنها حتی نام مستعار غیررسمی برای آزمایشهای پرخطر خود داشتند ونام این آزمایش را “قلقلک دادن دم اژدها” گذاشته بودند، زیرا میدانستند که اگر بدشانسی بیاورند، و این حیوان وحشی بیدار شود، به خاکستر تبدیل خواهند شد. و این دقیقاً همان اتفاقی بود که برای هری داگلیان، فیزیکدان لوس آلاموس رخ داد.
در شب ۲۱ آگوست ۱۹۴۵، داگلیان بعد از شام به آزمایشگاه بازگشت تا بقول خودشان دم اژدها را قلقلک دهد. فقط یک نگهبان از ورود او به آزمایشگاه خبر داشت و این کار در اصل نقض کامل پروتکلهای ایمنی بود.
داگلیان آجرهای کاربید تنگستن را به دور کره پلوتونیوم چیده بود تا دریابد که تا چه میزانی میتواند نوترون ها را بازتاب دهد و آن را به نقطه بحرانی نزدیکتر کند.
او دیوار آجری انعکاسیایی در اطراف هسته درست کرده بود، و این تا زمانی ادامه داشت که تجهیزات نظارتی نوترونی او نشان داد که اگر آجر بیشتری قرار دهد پلوتونیوم در آستانه بحرانی شدن قرار میگیرد.
او سعی کرد تا یکی از آجرها را بردارد، اما به طور تصادفی آن را مستقیماً روی هسته انداخت که باعث بحرانی شدن آن و ایجاد درخششی از نور آبی و موجی از گرما شد. داگلیان بلافاصله دستش را دراز کرد تا آجر را بردارد که در حین برداشتن آجر متوجه گزگز شدن دستش شد. درهمان لحظه کوتاه، دوز کشندهای از اشعه به او اصابت کرده بود. دستش سوخت و تاول زد و سرانجام پس از هفتهها تهوع و درد به کما رفت.
او ۲۵ روز پس ازاین حادثه فوت کرد. نگهبان وظیفه آن شب نیز مبتلا به دوز کمی از اشعه شد که کشنده نبود. اما کار هسته شیطان هنوز تمام نشده بود.
علیرغم بازنگری رویههای ایمنی پس از مرگ داگلیان، تغییراتی ایجاد شد اما برای جلوگیری از وقوع حادثههای مشابه آن در سالهای بعد کافی نبود.
در «دانشمندانی که قربانی هسته شیطان شدند» بیشتر درباره این رویداد بخوانید.
۵۸۵۸
Source link
پایگاه خبری ایده روز آنلاین
