ذوالفقار دانشی: فردی که هم سابقه دانشگاهی عمیق دارد، هم تجربه مدیریتی، مسئولیت مستقیم مهمترین شریان ارتباطی کشور را بر عهده گرفته است. بهزاد اکبری در جایگاه معاون وزیر ارتباطات و مدیرعامل شرکت ارتباطات زیرساخت اکنون در جایی ایستاده است که دانش فنی، تجربه میدانی و قدرت تصمیمگیری، همزمان به کار میآیند.
او در کافهخبر خبرآنلاین از مسیر پیشروی «هاب منطقه» شدن تا واقعیتهای تحریم، از کیفیت شبکه تا استارلینک و موانع پیشروی توسعه هوش مصنوعی در کشور سخن گفت. مشروح صحبتهای معاون وزیر ارتباطات را در ادامه بخوانید.
آقای دکتر! شما در موقعیت خاصی هستید. هم استاد دانشگاهید و عقبه دانشگاهی شناختهشده دارید؛ هم در مقام معاون وزیر، سیاستگذارید و هم مسئول و مجری مهمترین شریان ارتباطی کشور هستید. دغدغه مشترکی که اینها را به هم ارتباط میدهد چیست و چه انتظاری دارید که با توجه به این ویژگیهای منحصربهفرد بتوانید از پس آن بربیایید؟
اگر درست متوجه سؤال شما شده باشم، پرسیدید چه ویژگیهای خاصی در این کار و سابقه من وجود دارد. البته درست است که یک فرد دانشگاهی هستم و در دانشگاه فعالیت میکنم و پژوهش میکنم؛ دانشگاه ما هم تحصیلات تکمیلی است و دانشجویان ارشد و دکتری پرورش میدهیم؛ ولی همیشه از دوره لیسانس، ارتباطم با صنعت خوب بوده است. فکر میکنم از ترم پنج لیسانس وارد صنعت شدم و در حوزههای مختلفی کار کردهام. از توسعه و طراحی نرمافزار گرفته تا طراحی شبکه و مدیریت شبکه همیشه فعالیت داشتهام. در سالهای گذشته میتوانم بگویم از سال ۱۳۸۴ هم که داشت اینترنت کشور توسعه پیدا میکرد، در پروژههای طراحی شبکههای بزرگ کشور دارای نقش بودهام. همیشه در صنعت بودهام و کارهای عملی هم زیاد کردهام و صرفاً کار آکادمیک نکردهام؛ بنابراین شناختم از این صنعت، صنعت مخابرات و فناوری اطلاعات، صرفاً فعالیتهای آکادمیک نیست. کار عملی و طراحی و پیادهسازی زیاد انجام دادهام، پس شناخت دقیقی دارم. ضمن اینکه من در دورهای در دولت یازدهم و دوازدهم ، عضو هیئتمدیره شرکت ارتباطات زیرساخت بودم و شناخت خیلی دقیقی از این شرکت و زیرساختهای ارتباطی کشور دارم.
شما دقیقاً در آن نقطه ایستادهاید که سالهاست همه از آن به عنوان حلقه مفقوده ارتباط صنعت و دانشگاه یاد میکنند. دغدغهای که باعث شده اینها به هم پیوند بخورند، تجربه زیسته خودتان و آن راهحلی که همه به دنبالش میگردند و ظاهراً پیدا نمیشود یا بهسختی پیدا میشود، چیست که باعث شده شما در این جایگاه قرار بگیرید؟
البته به این معنی نیست که بستر ارتباط صنعت با دانشگاه بهخوبی فراهم شده باشد. واقعیت این است که همچنان مشکلات متعددی بین صنعت و دانشگاه داریم و مشکلات همچنان زیاد است. فعالیتهای پژوهشی که در دانشگاه انجام میشود با کارهای پژوهشی که در صنعت انجام میشود بسیار متفاوت هستند، در برخی از حوزهها مواردی هست که از دل پژوهشهای دانشگاهی، محصولاتی بیرون میآید و در صنعت فعالیت کرده و موفق هم میشود، نمونههای زیادی هم داریم. در مقایسه با کشورهایی که دارای صنعت هستند و این ارتباط تنگاتنگ هست و صنعت برای حل مشکلاتشان به دانشگاه رجوع میکنند، ارتباط صنعت و دانشگاه ما بسیار کمرنگ است. اگر بخواهم خیلی سادهتر توضیح دهم، در خیلی از کشورها بیشتر رسالههای دکتری که تعریف میشود، سفارش صنعتی دارد، ولی متأسفانه در ایران اینطور نیست. رسالههای ما در دانشگاه، دارای سفارش از صنعت نیست، دانشجویان ما چه ارشد و چه دکترا فارغالتحصیل میشوند و کار تحقیقاتی انجام میدهند و نتایج کارشان منتشر میشود، ولی اینطور نیست که سفارشی از صنعت داشته باشند و مسئلهای صنعتی را در سطح ملی و در داخل کشور بخواهند حل کنند. بههرحال این نشان میدهد که آن ارتباط بهخوبی شکل نگرفته است. البته تکستارهها و افرادی را در دانشگاه داریم که تحقیقات بنیادی یا کاربردی میکنند و تلاش میکنند آن را تبدیل به محصول کرده و در بازار عرضه کنند، ولی تعدادشان کم است.
به مسئولیت شما بپردازیم. «زیرساخت» اسم بزرگی است و همه فکرشان به سمت جاهای خاصی میرود. مقداری توضیح دهید که شرکت زیرساخت چه فعالیتی دارد و نسبتش با اتفاقات جدیدی که در حال رخ دادن است، چیست؟ آیا باید زیرساخت سرورهای هوش مصنوعی هم به عهده شرکت ارتباطات زیرساخت باشد؟ آیا بحث اینترنت همهاش مربوط به ارتباطات زیرساخت است و یا بخشی از آن؟
به شکلگیری شرکت ارتباطات زیرساخت برگردیم. این شرکت قبل از اینکه شرکت مخابرات ایران خصوصی شود، بخشی از شرکت مخابرات ایران بود. وظیفه این شرکت آن بود که فیبر نوری راهدور و بیناستانی و بینشهری را در کشور توسعه دهد. از سالی که خصوصیسازی مخابرات انجام شد، تصمیم بر این شد که بخشی از فعالیتهای شرکت مخابرات ایران، حاکمیتی نگه داشته شود و به شرکت زیرساخت واگذار شود؛ بنابراین موقعی که شرکت مخابرات ایران میخواست خصوصی شود، شرکت زیرساخت از دل مخابرات بیرون آمد و در اختیار دولت باقی ماند و بخشی از مأموریتهای مخابرات ایران هم از دل آن شرکت بیرون کشیده شد.
تمام ارتباطات بیناستانی و تعدادی از شهرها و مراکز که حدود ۱۴۰ شهر میشود، همچنین ارتباطات بینالمللی در انحصار شرکت ارتباطات زیرساخت قرار گرفت؛ بنابراین مخابرات ایران و سایر اپراتورها برای ارتباطات بینالملل و بیناستانی خود چه در ارتباطات صوت و چه در ارتباطات دیتا، باید از شرکت ارتباطات زیرساخت سرویس بگیرند. خرید ترافیک صوت بینالملل در سال ۹۷ آزاد شد و در اختیار اپراتورها قرار گرفت. ولی همچنان تبادل ترافیک بیناستانی و بین اپراتورها و ترافیک بینالملل در انحصار شرکت زیرساخت است. وقتی صحبت از زیرساخت میکنیم، فقط این بخش از زیرساخت مدنظر است. زیرساختهای دیجیتال ما شامل بخش هسته شبکه است که به آن شبکه ستون فقرات کشور میگوییم، بخش شبکههای درون استانی و درونشهری و شبکههای لایه دسترسی هم داریم که کاربران از طریق آنها به شبکه دسترسی دارند، این دسترسی شامل کاربران خانگی و کاربران موبایل و تجاری می باشد. از بین اینها، ارتباطات هسته شبکه در اختیار شرکت زیرساخت است؛ بنابراین اگر زنجیره دریافت سرویس یک کاربر را در نظر بگیریم، به عنوان مثال اگر با گوشی خود وارد یک سایت اینترنتی میشوید، ترافیک از شبکه دسترسی موبایل وارد شبکه هسته موبایل و بعد وارد شبکه داخل استان میشود و ترافیک شما آنجا جابهجا میشود تا اینکه به هسته شبکه برسید؛ از داخل این هسته شبکه عبور میکند و از طریق لینکهای بینالملل به سرورهای اینترنت میرود. این وسط هسته شبکه و ارتباطات بینالملل در اختیار شرکت زیرساخت است. لایههای پایینتر و شبکههای درون استانی و درونشهری و لایه دسترسی، در اختیار اپراتورها است، چه اپراتورهای موبایل و چه ثابت.
از انحصار ارتباطات دیتا صحبت کردید. یک سری از اپراتورها شاکی هستند که قیمت تمامشدهای که زیرساخت به آنها ارائه میدهد بالاتر از استانداردهای جهانی است. یک سری آمار هم اعلام کردند که هزینه خریدشان از زیرساخت حدود ۲ دلار به ازای هر مگابیت در ماه بود، درحالیکه میانگین جهانی آن، نیم دلار تا یک دلار بود. شاید در این آمار مقداری شیطنت کرده باشند و هزینههای تمامشده لایههای بعدی را اضافه کرده باشند؛ ولی سؤال اینجا است که وقتی همه از کیفیت ارتباطات ناراضیاند، این هزینه بالاتر را چطور میتوانیم توضیح دهیم؟ تفاوت قیمت نسبت به جهانی کجا میرود؟
اجازه دهید آن آمار را اصلاح کنم، این آمار تکذیب میشود. قیمت سرویسی که اپراتورها دریافت میکنند بین ۶۰ سنت الی ۸۰ سنت، البته با دلار ۱۰۰ هزار تومان، به ازای هر مگابیت بر ثانیه میشود.
یعنی زیر ۱ دلار ؟
بله! در نظر بگیرید که اپراتورها این سرویس را کجا میگیرند؟ لب مرز نمیگیرند، بلکه در داخل کشور و در هر نقطهای که بخواهند میگیرند. اپراتورهای ما در هر نقطه از کشور میتوانند این سرویس را بگیرند. الان مثلاً اپراتورهای موبایل در ۶-۷ نقطه کشور سرویس اینترنت را از زیرساخت میگیرند: تهران، مشهد، تبریز، اصفهان، اهواز و شیراز و بابل. جاهای دیگر هم اگر تقاضا وجود داشته باشد، مشکلی وجود ندارد که سرویس را تحویل دهیم. این سرویس اینجا تحویل میشود، لب مرز نیست. البته فرانکفورت هم نیست که بگوییم مرکز تبادل اینترنت دنیا است.
اینکه میانگین دنیا، نیم دلار است؛ آن هم غلط است. قیمت اینترنت بستگی به نقاط دارد. هر جا که کریرهای بزرگ حضور داشته باشند قیمت اینترنت پایین میآید. هرجا که رسیدن به آن پرهزینه باشد، قیمت اینترنت بالا خواهد بود. پس قیمت اینترنت در فرانکفورت با ترکیه و افغانستان و ترکمنستان و قزاقستان باهم متفاوت است. افغانستان در نقطهای است که دورافتاده است و به دریاها و شریانها راه ندارد، قیمت خیلی بالا است. به خاطر رگولاتوری در هند، قیمت آن نزدیک به یک دلار است؛ تازه به شریانها و کابلهای بینالمللی دسترسی دارد. در پاکستان هم عددها کمی کمتر از یک دلار است. پس این اطلاعات درست نیست. اینها را بهطورکلی عرض میکنم، باز هم میگویم متفاوت است. در هر نقطه از دنیا بستگی دارد که از کجا سرویس میگیرید؛ بنابراین نمیتوانید ایران را با ترکیه مقایسه کنید. ترکیهای که به اروپا وصل است و در اروپا شبکه ارزان است خیلی با ایران متقاوت خواهد بود. برای اینکه ما به اروپا برسیم که مرکز تبادل ترافیک اینترنت است، باید از کشورهایی همسایه عبور کنیم و یا از کابلهای زیردریایی جنوب عبور کنیم. آنجا باید هزینههای بالایی پرداخت کنیم. ضمن اینکه کشوری پهناوریم و شبکه گستردهای داریم و اگر بخواهیم را به سراسر آن برسانیم، باید هزینه آن هم اضافه شود.
در بحثهای سیاسی، روی ویژگیهای ژئوپلیتیک ایران و نقطه اتصال خاص در غرب آسیا و شاهراه ارتباطی مانور میدهیم. چرا در اینهمه سال کسی اقدام نکرده است که ایران را به یک هاب منطقهای تبدیل کند، با توجه به درآمدزایی بالایی که دارد؟
تبدیل ایران به هاب منطقه از زمانی که یادم هست، مطرح بوده. از زمانی که اینترنت آمده و در اسناد بالادستی و اسناد پشتیبان، همیشه این هدفگذاری شده است که ایران تبدیل به هاب منطقه شود. اما برای تبدیل به هاب منطقه شدن، فقط موقعیت ژئوپلیتیکی کافی نیست. لازم است، ولی کافی نیست. اولاً شما باید ارتباطات بینالمللی را داشته باشید تا تبدیل به هاب منطقه شوید، ما همیشه تحت تحریمهای ظالمانه بودهایم. میتوانیم بگوییم تبدیل شدن به هاب منطقه تحت این تحریمها خیلی کار سختی بوده و میتوانیم بگوییم در شرایط حاضر تقریباً غیر ممکن است. به خاطر اینکه بیشتر ترافیکی که در دنیا وجود دارد، مربوط به غولهای فناوری است. غولهای فناوری متعلق به کدام کشور هستند؟ آیا آنها حاضرند ترافیک خود را از ایران عبور دهند و یا از طریق ایران در منطقه توزیع کنند؟
البته این به آن معنی نیست که نمیتوانیم ایران را تبدیل به مسیر ترانزیت دیتا کنیم. هاب منطقه بودن یعنی اینکه ایران میتوانست یکی از نقاط دیتاسنترهای بزرگ و مراکز تبادل اطلاعات دنیا باشد. فکر میکنم سومین کشور در دنیا هستیم که بیشترین تعداد همسایهها را دارد، ما ۱۵ کشور همسایه داریم و برای دسترسی به برخی همسایهها ایران بهترین مسیر است؛ ولی به دلایل متعدد، این رخ نداده است. یکی از سیاستهایی که از شروع دولت چهاردهم دنبال میکنیم آن است که از این ظرفیت استفاده کنیم. نه اینکه انتظار داشته باشیم غولهای فناوری دیتاسنترهای بزرگ در اینجا بسازند یا محتوای اینترنت و پلتفرمهای بزرگ در اینجا میزبانی شده و به کشورهای همسایه سرویس داده شود. در شرایط تحریمی هیچکدام حاضر نیستند این کار را انجام دهند. حتی پلتفرمهایی که مربوط به کشورهای دوست هستند ،حاضر نیستند به دلایل تحریم، سرورهای خود را در داخل کشور بیاورند، حتی برای سرویسدهی به کاربران ایرانی هم حاضر نیستند. ولی اعتقاد داریم که ما میتوانیم کشورهای منطقه را به هم متصل کنیم و مسیر ایران را به عنوان ترانزیت معرفی کنیم. چون در ترانزیت، دیتا از یک مرز وارد و از مرز دیگر خارج میشود و از شبکه ما عبور میکند؛ بنابراین نگرانیها کمتر است؛ هرچند این هم به دلایل تحریم محدودیت دارد، ولی ما تلاش میکنیم این تحقق پیدا کند.
سال گذشته از روزی که اینجا آمدم، جزء برنامههای من در شرکت ارتباطات زیرساخت بوده است که بتوانیم در بازار ترانزیت سهمی بگیریم. سهمی که داریم متناسب با موقعیت ما نیست. در همین راستا شروع به مذاکره و حل اختلاف با تمامی پارتنرهای همسایه خود کردیم که در سالهای گذشته ارتباطات خوب نبوده است و سعی کردیم این ارتباطات را بهبود ببخشیم حتی یک رویداد مهم بینالمللی به نام کنفرانس ظرفیت وجود دارد که بخش خاورمیانه آن، فوریه (بهمنماه) در دوبی برگزار میشود. حتی در آن رویداد هم تحریم هستیم و نمیتوانیم آنجا حرف بزنیم. یک کنفرانس است و میخواهیم در آن حرف بزنیم، نمیتوانیم در آن کنفرانس شرکت کنیم و ظرفیتهای خودمان را معرفی کنیم. پارسال تصمیم گرفتیم که یک روز قبل از کنفرانس، یک رویداد تحت عنوان «ایران کریدور» معرفی کنیم. این رویداد را در یک هتل دیگر در دوبی برگزار کردیم و تمام اپراتورهایی منطقه را دعوت کردیم و شرکت کردند و ظرفیتهای ایران را معرفی کردیم و اعلام کردیم که چه ظرفیتی در ایران وجود دارد و شرایط ایران چگونه است و شرایط زیرساختهای ما چگونه است. این را هم لازم است بگویم که واقعاً شبکه فیبر نوری ما در منطقه بینظیر است. ما تمامی مرزهایمان به یکدیگر متصل است و هر مرزی را به هر مرزی میتوانیم متصل کنیم. این را در آن رویداد ایران کریدور اعلام کردیم و مورد استقبال هم قرار گرفت. نتیجه تلاش ما این شد که در یک سال گذشته در دولت چهاردهم حدود ۷۰ درصد رشد ترانزیت داده داشتیم. بخشی از بدهیهای ارزی خود را از طریق درآمدهای ارزی ناشی از فروش ترانزیت داده پرداخت کرده و جبران کردیم. این سیاست را دنبال میکنیم و فکر میکنم برای اتصال خیلی از کشورهای منطقه و حتی برای ترانزیت ترافیک جنوب آسیا به اروپا، میتوانیم ایفای نقش کنیم.
چند وقت پیش – بیش از یک ماه پیش – بود که اتفاقی در دریای سرخ رخ داد و چهارتا کابل دریایی قطع شد. قطعی این کابلها، تعداد زیادی از پلتفرمهای بزرگ دنیا را که در منطقه سرویس داشتند و ارتباطاتشان از طریق آسیا و شرق آسیا به اروپا بود، دچار اختلال کرد. این موضوع باعث شد که ما در کنفرانس GCCM ۲۰۲۵ پنلی را به با حمایت شرکت زیرساخت و تحت عنوان کریدور جنوب به شمال برگزار کردیم. از همکاران خارجی خود در عمان، ترکیه ، ارمنستان و آذربایجان و روسیه دعوت کردیم و مدیران ارشدشان در آن پنل شرکت کردند. آنجا معرفی کردیم که آماده هستیم مسیر عمان، ایران، ترکیه، آذربایجان و ارمنستان به اروپا را بهعنوان یک آلترناتیو برای مسیر دریای سرخ معرفی کنیم. استقبال خوبی صورت گرفت و فکر میکنیم میتوانیم این کریدور را شکل دهیم. داریم تلاش میکنیم که این اتفاق بیافتد و بتوانیم در ترانزیت ترافیک هند و چین و جنوب آسیا و سنگاپور به سمت اروپا از طریق ایران، علاوه بر ارتباطات درون منطقهای، سهمی بگیریم.
هر وقت که اتفاقی در شبکه میافتد، خبرش میآید که کابلی قطع شده است و شاهد افت شدید پهنای باند شبکه هستیم. آیا این میتواند نشانهای از single point of failure در طراحی باشد؟
البته این خبرها را خودم اعلام میکنم و به خاطر شفافسازی به مردم میگویم. عرض کردم شبکه فیبر نوری کشور ما عالی است. آن قطعیهایی که شبکه ما را تحت تأثیر قرار میدهد، قطعیهای شبکه بینالمللی است. به دلیل اینکه سالهای گذشته به دلایل مختلفی بیشتر ارتباطات بینالمللی کشور از طریق برخی کشورها صورت گرفته، این تنوع مسیر کمتر بوده است. برای اینکه واضحتر شود، ارتباطات بینالملل ما از طریق آذربایجان-روسیه، آذربایجان-گرجستان، ارمنستان-گرجستان، ارمنستان-گرجستان-روسیه یا از طریق ترکیه به اروپا میرود؛ همینطور از جنوب کشور و از طریق قطر یا عمان، از کابلهای دریایی دریای سرخ میگذرد. وقتی ارتباطات از مسیر گرجستان است، به دریای سیاه میرود و در آنجا کلاً یک کابل بیشتر وجود ندارد. درست است که سرویسهایی که میخریم، دارای پروتکشن هستند ، ولی برخی از نقاط، یک مسیر میشود. وقتی آنجا قطعی رخ میدهد، ناگهان حجم زیادی از ترافیک ما دچار اختلال میشود. ۳-۴ ترابیت، حجم زیادی از پهنای باند است که دچار اختلال میشود. این مسئله را داریم اصلاح میکنیم. تنوعبخشی به مسیرهایی بینالمللی را داریم انجام میدهیم و در حال تقویت مسیرهای مختلف هستیم. از همه مسیرهای ممکن داریم استفاده میکنیم و مسیرهای جنوب را تقویت میکنیم. حتی فیبرهای دریایی با کشورهای همسایه را داریم دنبال میکنیم و داریم مذاکره میکنیم که بین ایران و کشورهای خلیجفارس بتوانیم فیبرهایی را اجرا کنیم و به کابلهای دریایی و شبکههای گستردهای که آنجا وجود دارند دسترسی داشته باشیم و از این طریق ارتباطات بینالمللی کشور را ارتقا دهیم. این کار مقداری زمانبر است. ولی شبکه داخلی ما واقعاً شبکهای عالی است. همیشه کسانی که از ما سرویس ترانزیت میگیرند و در مسیرهای مختلف همه از شبکه ما رضایت دارند و میگویند شبکه شما واقعاً بینظیر است. همین هفته گذشته که در عمان بودم، آنها که از ما ترانزیت میگرفتند میگفتند، پایداری شبکه شما عالی است. این سرویسی که ما به دیگران میدهیم، دیگران به ما چنین سرویسی نمیدهند.
بین این چشماندازی که در زیرساخت ترسیم میکنید و چیزی که مردم احساس میکنند، شکاف بزرگی وجود دارد. بخش بینالملل آن را کنار بگذاریم. آمار مصرف بینالملل چیزی حدود ۶۰ درصد از مصرف شبکه است…
این آمار حدوداً نزدیک به ۴۰ به ۶۰ است. ۴۰ درصد دیتای مصرفی کاربران از داخل سرویس داده میشود.
این سؤال جدیتر میشود که آن سیاست چند ده سالهای که برای ملی کردن شبکه و هدایت به سمت داخلیسازی اینترنت در حال اجرا است، بااینهمه هزینه و محدودیتی که گذاشتهاند، به سهم ۴۰درصدی ختم شده؟ زمانی سیاستمدارانی بودند که الان نمایندهاند و میگفتند ۱۲۸ کیلوبیت برای هرکسی بیشتر نیاز نیست. الان بعد از چند ده سال به اینجا رسیدهایم و بازهم همه آمارهای ما ازجمله سرانه پهنای باند در مقایسه با جهان کم است. بااینهمه هزینه چرا باید به اینجا برسیم؟ آیا نشاندهنده اشتباه آنهمه تلاش نیست؟
زمانی چنین دیدگاهی وجود داشت و چنین محدودیتی گذاشته شده بود که kbps ۱۲۸ کفایت میکند. فکر میکنم ناشی از مقداری ناآگاهی به روند اقتصاد دیجیتال و صنعت دیجیتال دنیا بود. واضح است که آن سیاست اشتباه بود. آن زمان من دانشجو بودم و وقتی میخواستم ADSL بگیرم که چند مگابیت باشد، باید گواهی دانشجویی میبردم؛ همان موقع هم انتقاد داشتیم که این چه وضعی است؟ بالاخره دانشجو فقط مقاله نمیخواند و میخواهد جستوجو کند و با تکنولوژی آشنا شود و برنامهنویسی کند و به پلتفرمها دسترسی پیدا کند. اینکه سرمایهگذاری کردن در بومیسازی پلتفرمها و حتی تجهیزات، سیاست اشتباهی است یا نه، مسلم است که نه. اتفاقاً این خیلی خوب است که سیاست بومیسازی و داخلی سازی داشته باشیم. اینکه این چگونه اجرا شود، اینجا جای نقد دارد.
اکبری: دو مشکل برای گسترش هوش مصنوعی در کشور داریم. یکی برق آن و دیگر زیرساختهای محاسباتی مورد نیاز است
خیلی از کشورها هستند که بیشتر ترافیکشان را محتوا و پلتفرمهای بومی تشکیل میدهند؛ مانند چین و کره که در چین محدودیت زیاد است و محدودیت روی پلتفرمهای خارجی وجود دارد، ولی در کره این محدودیت وجود ندارد. مردم از پلتفرمهای داخلی در کنار پلتفرمهای خارجی استفاده میکنند؛ یک فضای رقابتی شکل میگیرد و پلتفرمهای داخلی در این فضا رشد میکنند. پس به نظر من این کار اشتباهی نیست که پلتفرمهای داخلی داشته باشیم. ولی اینکه بخواهیم برای همهچیز پلتفرم داخلی داشته باشیم، شاید در کوتاهمدت امکانپذیر نباشد یا به لحاظ اقتصادی توجیه نداشته باشد. بخصوص وقتی در مورد پلتفرمهای مربوط به شبکههای اجتماعی صحبت میکنیم، ذاتشان جهانیبودن است. کاربر دوست دارد به آن شبکه اجتماعی دسترسی داشته باشد که همه در آن هستند، از کل دنیا از فرهنگهای مختلف و نقاط مختلف حضور دارند. وقتی بخواهید محدودش کنید و بگویید در داخل کشور فعالیت کنید، معلوم است که کاربر استقبال نمیکند.
اتفاقا پلتفرمهایی که بر اساس نیازهای بومی بوده، خیلی خوب کاربر گرفتهاند. خیلی پلتفرمهای بومی داریم که خوب هستند. یکی از ویژگیهایی که در کشور ما و اقتصاد دیجیتال ما وجود دارد، شاید در کشورهای مشابه ما – نه آنهایی که صاحب فناوری و بازار جهانی هستند – کمتر وجود دارد، این است که بیشتر محتواها و خدمات بومی ما در داخل کشور میزبانی میشوند. در خیلی از زمینهها مشابه پلتفرمهای معروف جهانی، پلتفرمهای داخلی ما شکل گرفتهاند که نیازهای بومی را حل می کنند. مثلاً همان سرویسهای تاکسیهای اینترنتی که در بیشتر دنیا، تعدادی پلتفرمهای جهانی هستند که سرویس میدهند، ولی در ایران پلتفرمها کاملاً بومی هستند و خیلی هم مورد استقبال قرار گرفتهاند و همه هم از آنها سرویس میگیرند و راضی هستند. هیچوقت هم شکایت نمیکنند که چرا به جای اسنپ و تپسی از اوبر نمیتوانم استفاده کنم؟ چون چیزی که نیاز دارد یک نیاز بومی است و یک پلتفرم بومی به آن نیاز پاسخ میدهد و برآوردهاش میکند. یا در مورد فروشگاههای آنلاین، شرکتهای زیادی هستند که فعالیت میکنند و مردم هم نیازشان با آنها برطرف میشود. خدماتشان را با کیفیت و کارآیی خوب دریافت میکنند؛ اما آیا میتوانیم این را به همه پلتفرمها تعمیم دهیم؟ بدون شک نمیتوانیم؛ مگر اینکه پلتفرمهای ما شکل بگیرند و به بازارهای جهانی دسترسی پیدا کنند و پلتفرمهای خودمان تبدیل به پلتفرمهای جهانی شوند. اگر یک پلتفرم داشتیم که اصالت ایرانی داشته و ۲۰۰ میلیون کاربر در دنیا داشت، میتوانست جهانی شود و اقبال داخلیها هم بیشتر به آن میشد. البته به این معنی نیست که روی پلتفرمهای داخلی سرمایهگذاری نکنیم. پلتفرمهای داخلی میتوانند با تأکید بر نیازهای بومی و داخلی، خیلی از مسائل مردم را حل کنند.
فرض کنید پیامرسانهای بومی، اگر خدمات داخلی و عمومی که مردم نیاز دارند را در بستر خود ارائه کنند، قطعاً مورد استقبال مردم قرار میگیرد. چون خدمات عمومی دولت را نمیتوانیم روی پلتفرمهای خارجی باز کنیم. ولی میتوانیم روی پلتفرم داخلی باز کنیم. پس مردم میتوانند در کنار استفاده از پلتفرمهای خارجی، از پلتفرمهای بومی برای نیازهای خود استفاده کنند. اگر این کمکم توسعه پیدا کند ممکن است در آینده به نقطهای برسد که این پلتفرمها نهتنها در ایران بلکه در خارج از ایران سرویس دهند و به لحاظ کیفی هم آنقدر رشد پیدا میکنند که نیازهای مردم را برطرف میکنند.
شاید بشود مرزی را تعیین کرد که میخواهیم مستقل باشیم، ولی کمی که زیادهروی کنیم، ممکن است به انزوا ختم شود. تحریم میتواند این فرصت را در اختیار بگذارد که این استقلال را به دست بیاوریم، ولی جای دیگری مانع از دسترسی ما به بازارهای جهانی و به مقیاس رسیدن شود و جلوی رشد را بگیرد. این مرز کجاست؟
نکته کاملاً درستی است. رویکردهای سلبی ممکن است در مقاطع کوتاهی باعث شود که تعدادی از کاربرها به استفاده از پلتفرمهای بومی روی بیاورند، ولی این نمیتواند پایدار باشد. برای اینکه اقتصاد این پلتفرمها شکل بگیرد و آنها روی پای خود بایستند، نیاز هست که اقتصادی باشند. پلتفرمهای بومی که اقتصادشان شکل گرفته است، هیچ حمایتی از دولت نمیگیرند و خودشان مستقل کار میکنند و زیرساختها و منابع انسانی مورد نیاز خود را تأمین کرده و خدمات ارائه میکنند و درآمد دارند. ولی پلتفرمهایی که از حمایت دولتی استفاده میکنند و با حمایت دولت بخواهند رشد و توسعه پیدا کنند، تا حدی رشد میکنند، از حدی به بعد متوقف میشوند، و حتی برای حفظ وضعیت موجودشان دچار مشکل میشود و دولت همیشه باید از آنها حمایت کند. تا آن زمانی که حمایت دولتی وجود دارد، در آنها نوآوری و بهرهوری وجود نخواهد داشت. برای اینکه بتوانیم پلتفرمهای باکیفیت داشته باشیم و بتوانند اقتصادشان رشد کند، هیچ راهی نداریم جز اینکه روی پای خودشان بایستند. به نقطهای برسند که بتوانند دسترسی به بازارهای خارج از ایران – چه بازارهای منطقهای و چه بازارهای سراسری – داشته باشند. اعتقاد شخصی من این است که با رویکرد سلبی توسعه پلتفرم های بومی امکانپذیر نیست. نمیتوانیم با رویکرد سلبی موجب شویم پلتفرمهایی داشته باشیم که باکیفیت و اقتصادی باشند و بهرهوری بالا داشته باشند و استفاده بهینه از منافع کنند و سرویسهایی در کلاس جهانی به کاربران خود ارائه دهند، این با رویکرد سلبی از دید من امکانپذیر نیست.
راهحلش چیست؟
من این راهحل را در دولت دوم آقای روحانی در وزارتخانه پیشنهاد داده بودم. جزء دغدغهها بود که چه کاری کنیم تا پلتفرمهای داخلی ما بتوانند رشد کنند؟ آن طرح را مدون نوشتم و هنوز هم دارم و در شورای فنی آن زمان، این طرح مطرح شد. اولین گام این است که رویکرد سلبی را کنار بگذاریم، رویکرد سلبی خودش یک آسیب است. وقتی با رویکرد سلبی پلتفرمی را میبندید که مردم به پلتفرم دیگری گرایش پیدا کنند، این خودش مقاومت ایجاد میکند. دوما پلتفرمهای داخلی، یکسری خدمات ویژه را که نمیتواند در پلتفرمهای خارجی ایجاد شود، ارائه کنند؛ مردم هم بهتدریج گرایش پیدا میکنند که برخی از این خدمات را از آنها بگیرند. مثلاً آن زمان پیشنهاد کردم خدماتی که دولت تحت عنوان خدمات دولت الکترونیک ارائه میدهد کاندیدای خوبی است. دولت خدماتش را در این پلتفرمها ارائه کند. همین که ۵ – ۶ خدمت پرکاربرد دولتی در این پلتفرمهای داخلی ارائه شود، باعث میشود مردم این پلتفرمها را نصب کنند. به همین راحتی میتوانند ۳۰-۴۰ میلیون کاربر بگیرند. مردم برای دریافت خدمات خاصی که دارند از این پلتفرمها استفاده میکنند و برای خدمات شخصی خود، سراغ پلتفرمهای خارجی میروند. کاربر یک خدمت دولتی و استعلام دولتی را از این پلتفرم میگیرد، یا هر خدمتی که دولت ارایه میدهد. با این کار شهروندان چندین بار این پلتفرم را به صورت روزانه چک خواهند کرد. برای استفاده شخصی مانند پیام رسانی و هر کار دیگری ممکن هست از پلتفرم خارجی استفاده کنند. این پلتفرم داخلی وقتی ۳۰-۴۰ میلیون کاربر داشته باشد و تراکنش در آن رخ دهد، اقتصادش قویتر میشود. وقتی ۴۰ میلیون کاربر داشته باشید و روزانه کاربرانش از این پلتفرم استفاده کنند، این اقتصادش کمکم شکل میگیرد و میتواند مدل اقتصادیاش را طوری بچیند که پول دربیاورد و از این محل میتواند در زیرساختهایش سرمایهگذاری کند، نوآوری داشته باشد و این پلتفرم را توسعه دهد. در کنارش تمامی قابلیتهای این پلتفرم خارجی را دارد. نتیجه این میشود که بخشی از کارهای پیامرسانی را در داخل پلتفرم داخلی و برخی دیگر را در پلتفرم خارجی انجام میدهد. این روزبهروز بهتر میشود و ممکن است روزی برسد که بگوید این پلتفرم که هست و همه هم که در آن هستند، از همین پلتفرم استفاده میکنم. شخصاً به این راهحل اعتقاد دارم و فکر میکنم که باز کردن ارائه خدمات اختصاصی و خدماتی که روی پلتفرمهای خارجی به دلایل ملی و امنیتی بسته است، میتواند به پلتفرمهای داخلی کمک کند و تبدیل به مزیت رقابتی برای پلتفرمهای داخلی ما شود تا آنها بتوانند رشد کنند؛ ولی شرط این موفقیت این است که رویکرد سلبی را کنار بگذاریم و رویکرد ما درباره پلتفرمهای داخلی، رویکردی ایجابی باشد.
خب، در این شرایط بحث اعتمادسازی اهمیت مضاعفی پیدا میکند. هرازگاهی عکسهایی بیرون میآید، مثلا چند ماه پیش یک عکس اسکرینشات از فایلی شبیه به اکسل در یکی از پلتفرمهای داخلی منتشر شد که محتوای پیامها را کنار شماره تلفن افراد نشان میداد. برخی ممکن است باور داشته باشند که نهادی ممکن است به این اطلاعات دسترسی داشته باشد. برای این اعتمادسازی و رفع شبهات چهکاری میتوان انجام داد؟
این وظیفه حاکمیت و نهادهای قانونگذار است. موضوع حریم خصوصی یک موضوع بااهمیت است. در دنیا آنقدر اهمیت دارد که هر پلتفرمی به این موضوع بیاهمیت باشد حتماً از چرخه رقابت حذف خواهد شد. این نکتهای است که باید موردتوجه نهادهای مربوطه و بخصوص قانونگذار قرار بگیرد و قوانین سختی را برای حفظ حریم خصوصی افراد در فضای مجازی و پلتفرمها تصویب کنند و به اجرا بگذارند. مردم اطمینان داشته باشند که وقتی در پلتفرمی فعالیت میکنند، حریم خصوصی آنها حفاظت میشود و این یک اصل است. اگر میخواهیم پلتفرم داخلی شکل بگیرد، این جنبه را نباید نادیده گرفت. البته اقداماتی انجام شده و مصوباتی در شورای عالی فضای مجازی بوده است، ولی به نظر من کافی نیست و اینها باید با توجه و جدیت بیشتر دنبال شود. امروزه مردم همهچیزشان در پلتفرمها است، چه پلتفرم داخلی و چه خارجی. ممکن است در مورد پلتفرم خارجی بگویند که همه به آن دسترسی ندارند یا حفاظت بهتری انجام میدهد. در مورد پلتفرم داخلی باید نگرانی بیشتری داشته باشیم و اقدامات بیشتری انجام دهیم تا اعتماد مردم جلب شود، حریم خصوصی مردم برایشان اهمیت دارد.
الان تلگرام دیتاهایش را رمزگذاری نمیکند. یک پلتفرم داخلی یا حتی واتساپ میگوید من همهچیز را رمزگذاری میکنم و انتقال میدهم. ولی بعید میدانم الان کمتر کسی حاضر باشد که از تلگرام به سمت پلتفرمهای جایگزین مهاجرت کند، با وجود اینکه مسئله تلگرام، پنهان هم نیست و همه میدانند. چنین تناقضاتی را چطور میتوان توضیح داد؟
ممکن است مردم بگویند این پلتفرم خارجی بهتر است و البته مسئله حریم خصوصی خیلی برایشان اهمیت دارد. اگر افشا شود که در تلگرام نقض حریم خصوصی رخ داده است، برایش در سطح افکار عمومی دنیا سنگین تمام خواهد شد. ولی نکته این است که قانونگذاران ما باید توجه کنند و خیال کاربران را راحت کنند که هرکسی بهراحتی نمیتواند به حریم و دیتای خصوصی افراد که در پلتفرمها وجود دارد، دسترسی داشته باشند. این دغدغهای است که کاربران دارند و باید جدی گرفته شود. راهحلش هم کوتاهمدت نیست، جلب اعتماد در کوتاهمدت امکانپذیر نیست. اینکه انتظار داشته باشید ششماهه الی یکساله این اعتماد جلب شود، این امکانپذیر نیست. کاربر باید در طول زمان ببیند که قانونی وجود دارد و اجرا میشود و نهادهای مجری به آن توجه میکنند و از حریم خصوصی شهروندان صیانت میکنند؛ کمکم این اعتماد جلب میشود. مسیر درازی است که باید شروع کنیم و طی کنیم و باید صبر داشته باشیم.
نگاه خود را به آینده معطوف کنیم و فناوریهایی که در دنیا گسترش پیدا میکند. الان در دنیا چند سالی است که ترند ۵G (ارتباطات نسل پنجم) و IoT (اینترنت اشیاء) شروع شده و به خاطر گسترش هوش مصنوعی، موجی از تغییر در شبکه به راه افتاده است. شبکه ما چقدر آمادگی این را دارد که ۵G گسترش پیدا کند و آیا برای IoT پروتکلهایش را داریم؟
۵G یک فناوری نوین در حوزه شبکههای موبایل است. نسل جدید ارتباطات است که اپراتورهای موبایل و فراهمکنندگان دسترسی FWA باید این فناوری را توسعه دهند. این فناوری نیازمند سرمایهگذاری زیادی است، چارهای جز این نداریم که به سمت ۵G برویم. رفتن به سمت شبکههای نسل پنجم فقط برای پهنای باند بیشتر نیست، ما در نسل چهارم میتوانیم تا ۲۰۰-۳۰۰ مگابیت بر ثانیه پهنای باند داشته باشیم. همین الان در تهران سایتهایی داریم که ۲۰۰ مگابیت بر ثانیه دسترسی دارید، البته میانگین شبکههای موبایل ما ممکن است زیر ۲۰ مگابیت بر ثانیه باشد. به لحاظ فناوری نسل چهارم، اگر تعداد بیساستیشنها را بیشتر کنید، میتوانید تا چند صد مگابیت بر ثانیه را هم فراهم کنید. ۵G برای موارد کاربرد جدید مطرح شده است، در مواردی که شما علاوه بر پهنای باند بالا نیاز به شبکههای های با اطمینان پذیری بسیار بالا و تاخیر خیلی کم داشته باشد شبکههای نسل پنجم حلال مشکل خواهند بود. پس اینکه میگویند بخش عمدهای از تحول دیجیتال که در دنیا رخ میدهد، در بستر شبکههای نسل پنجم خواهد بود؛ مسئلهاش فقط سرعت نیست، اطمینانپذیری و تأخیر هم هست. ما برای توسعه ۵G در کشور چه مشکلاتی داریم؟ مشکلات گسترش ۵G فقط خاص کشور ما نیست، در برخی از نقاط دنیا این نسل جدید شبکه با سرعت بیشتری توسعه پیدا کرده و در برخی دیگر سرعتش کند است. در امریکای شمالی خوب بوده و در شرق آسیا و کره و ژاپن و چین خوب بوده است. در کشورهای همسایه جنوبی ما خوب بوده ولی در سایر کشورها همچنان بهکندی پیش میرود. ریشه این مشکلات به این برمیگردد که باید شبکه را توسعه داد، تعداد بیساستیشنها را بیشتر کرد و شبکه خود را ارتقاء داده و فناوریهای جدید را نصب کرد. این کار نیاز به حجم زیادی سرمایهگذاری دارد و برای اپراتورهایی که تأمین چنین مبالغی برایشان سخت باشد، واقعاً چالشی خواهد بود. در ایران به دلیل درآمد پایین اپراتورهای ما چالشش بیشتر است. در سالهای گذشته به دلیل افزایش نرخ ارز و تورم بالایی که داشتیم، قدرت سرمایهگذاری اپراتورهای ما خیلی کم شده است. حالا که میخواهند تحولی در فناوری شبکه خود انجام دهند، خیلی برایشان به لحاظ سرمایهگذاری سخت است. حجم سرمایهگذاری لازم با درآمدهایشان نمیسازد و دولت هم نمیتواند کمک کند. پس اینها باید درآمدشان افزایش پیدا کند. باید تعرفهها درست شود که سالهاست متناسب با افزایش هزینههای اپراتورها افزایش پیدا نکرده. حجم زیادی از هزینههایی که اپراتورها دارند، مربوط به تجهیزات است و منشأ ارزی دارد. هزینههای ریالی آنها هم متناسب با تورم افزایش پیدا کرده است و چهبسا بیشتر. اینها توان سرمایهگذاری خود را از دست دادهاند. برای اینکه بتوانند سرمایهگذاری کنند و به سمت ۵G بروند، نیاز داریم که حال بخش ICT خوب باشد و نشاط به این بخش برگردد. عدم قطعیتها از بین برود و سرمایهگذاریهایی رخ دهد، به امید اینکه بازار ما بزرگتر شود و اپراتورهای ما درآمدشان افزایش پیدا کند.
در مورد اینترنت اشیاء و هوش مصنوعی چطور؟
در مورد IoT همین الان مشکلی وجود ندارد. در بستر شبکههایی که داریم، حجم بسیار زیادی از دستگاههای اینترنت اشیاء وجود دارد. همانطور که میدانید، محدود فناوری اینترنت اشیاء خیلی وسیع هست، از دستگاههای با پهنای باند پایین تا دستگاهها و موارد کاربرد با پهنای باند بالا در این حوزه داریم. در باند باریک سنسورهایی داریم که خیلی پهنای باندی نمیخواهد. کنتورهای هوشمند، یا در حوزه کشاورزی و سنسورهایی که از راه دور میخواهد دستوری بگیرد یا آبیاری مزرعه را انجام دهد یا سنسورهایی که در مزرعه است که مقادیری را اندازهگیری میکنند، اینها پهنای باند زیادی نمیخواهد ضمن اینکه علاوه بر شبکههای موبایل، فناوری های دیگری وجود دارد که داخل کشور برحسب نیاز با هزینه کمتری قابل توسعه است. همین الان سرویسهای IoT در شبکههای LTE هر دو اپراتور ما نصب است و قابلیت عملیاتی شدن دارد. در بخش پهنباند هم از شبکههای سلولی یا خانگی، برای هوشمندسازی خانهها میتوانند استفاده کنند و در حال استفادهاند؛ یا اتصال دوربینها که حجم بسیار زیادی از دوربین در کشور وجود دارد که متصل به شبکه است و دارد استفاده میشود؛ بنابراین به سمت IoT رفتهایم و تعداد دستگاههای IoT هم روزبهروز بیشتر میشود.
در مورد هوش مصنوعی؛ واقعیت این است که آیندهای است که ما بهاجبار باید به آن سمت برویم. اگر نرویم، میتوان گفت بسیار عقب خواهیم افتاد. در دنیا رویدادهای فناوری زیادی هستند که عمدتا با تمرکز روی هوش مصنوعی اتفاق میافتد. این به دلیل موفقیتهایی است که طی چند سال گذشته در هوش مصنوعی رخ داد و میتوانیم بگوییم بعد از اینترنت، مهمترین اتفاقی که در حوزه فناوری افتاد، هوش مصنوعی است. هوش مصنوعی نیاز به زیرساختهای عظیمی دارد، بخصوص به لحاظ پردازشی. به لحاظ ارتباطی مشکلی برای هوش مصنوعی و توسعه خدمات هوش مصنوعی در کشور نداریم. به لحاظ زیرساختهای دیتاسنتری هم خیلی مشکلی نداریم. دو مشکل برای گسترش هوش مصنوعی در کشور داریم. یکی برق آن و دیگر زیرساختهای محاسباتی مورد نیاز است. همین الان ناترازی برق داریم و دیتاسنترهای هوش مصنوعی، نسبت به دیتاسنترهای معمولی، چند ده برابر بیشتر برق مصرف میکنند. برای یک رک معمولی شاید ده کیلووات کافی باشد ولی برای رکهای هوش مصنوعی امروزی بالای ۲۰۰ کیلووات نیاز داریم. حجم زیادی برق برای گسترش هوش مصنوعی لازم داریم و مهمتر از آن قدرت و زیرساختهای محاسباتی است. فعالیتهایی در کشور هم سمت بخش خصوصی و هم معاونت علمی ریاستجمهوری صورت گرفته است که بخشی از این زیرساختها را تأمین کند. ولی واقعیت این است که قابلمقایسه با سرمایهگذاریهایی که در دنیا انجام میشود نیست. در دنیا ۸۰ درصد قدرت محاسبات هوش مصنوعی در آمریکا است. بیست درصد در بقیه کشورها است که در این بیست درصد، چین و ژاپن و اروپا هم هستند. این حجم وسیعی که کشورهای همسایه جنوبی ما سرمایهگذاری کردهاند جزو آن بیست درصد است. ببینید چقدر فاصله ما زیاد است، البته به این معنی نیست که بازی را باختهایم. به نظرم ما برای نیازهای بومی، شاید حتی با منابع کمتر میتوانیم استفاده کنیم. ولی زودتر باید سیاستگذاری درست داشته باشیم و فضا را باز کنیم تا این بخش بتواند در این حوزه ایفای نقش کند. ولی همه اینها مستلزم این است که بدانیم ما یک اکوسیستم داریم و نمیتوانیم بگوییم هوش مصنوعی ما پیشرفته میشود و بقیه بخش دیجیتال ما عقبافتاده باشد. موفقیت در گسترش هوش مصنوعی مستلزم این است که اقتصاد دیجیتال ما خوب باشد، سهم اقتصاد دیجیتال ما رشد پیدا کند، حال اکوسیستم دیجیتال ما خوب باشد، درآمدش خوب باشد و نشاط در آن وجود داشته باشد و محدودیتهایش کمتر باشد، امید در آن زیاد باشد. اگر این اتفاق بیافتد فکر میکنم با دستان منابع انسانی خلاقی که در ایران داریم میتوانیم جبرانش کنیم.
اسپیسایکس الان آمده و اینترنت استارلینک را ارائه میدهد. یک سری آنتنهایی در کشور است و با وجود اینکه کاربرانش گرانترین سرویس را میخرند که در سراسر زمین، آنتن دهد و ایران هم بتواند استفاده کنند، تجهیزاتش را قاچاق وارد میکنند و در ساختمانی چند ده واحدی نصبش میکنند و تمام این ریسکها و مخاطرات غیرقانونی بودنش را قبول میکنند، باز هم میگویند که برایشان مقرونبهصرفه است. چنین چیزی چطور رخ میدهد؟ کجای کار ما در ارائه خدمات ایراد دارد که کسی حاضر است چنین ریسکی را بپذیرد و برایش میصرفد که این کار را انجام دهد؟ تازه این وضعیت امروز است. در دو سه سال آینده که استارلینک میخواهد اینترنت را آزاد و روی همه ابزارهای موبایل و لپتاپ ارائه دهد، آن زمان که هیچجور نمیشود جلوی آن را گرفت. این کار چه تهدیدی برای شما به عنوان متولی انحصار ارتباطات بینالملل و در حالت کلی برای کشور و حاکمیت ایجاد میکند؟
ارتباط مبتنی بر ماهواره نسل جدید و LEO که بر پایه مدارهای ارتفاع پایین هستند و تأخیر کمی را فراهم میکنند و با سی میلیثانیه میتوانید به ماهواره بروید و به زمین برگردید، اینها جزء آینده اقتصاد دیجیتال است و بخش مهمی از ارتباطات نسل آینده است. ارتباطات مبتنی بر ۵G و ۶G یا نسل ششم است. در ارتباطات نسل آینده، ارتباطات مطمئن، یک نیاز اساسی است. این نیاز اساسی به ارتباطات مطمئن را همهجا نمیتوانید با شبکه سلولی تأمین کنید. فرض کنید یک خودروی خودران دارید که باید متصل باشد. شما در داخل شهرها پوشش شبکه سلولی دارید. از شهرها که خارج میشوید و در بیابان و کویر و جادهها میروید، این خودرو باید متصل باشد. این اتصال باید توسط ارتباط ماهوارهای رخ دهد. اتصال کشتیها و بنادر و کالاهایی که در حملونقل ریلی و جادهای هستند، همگی از طریق ارتباطات ماهوارهای امکانپذیر است؛ بنابراین بههیچوجه نمیتوانیم این ارتباط را کنار بگذاریم و بگوییم که جایگزین دارد. اینکه در حال آمدن است و خیلی از کاربران در ایران ترجیح میدهند به جای روشهای متداول موجود، سراغ آنها بروند، احتمالاً به دلیل محدودیتهای موجود است. در کشورهایی که چنین محدودیتهایی وجود ندارد، استفاده از این سرویس خیلی کمتر است یکی از هابهای استارلینک در کشورهای همسایه است. وقتی از آنها میپرسیم، تعداد کاربرانشان خیلی کم و در حد چند صد ترمینال است. علتش این است که ارتباطات زمینی در آنجا توسعه یافته است، استفاده از شبکه فیبر خانگی یا شبکههای موبایل، آن رضایت کاربر را تأمین میکند و نیازی نمیبیند از مسیر دیگری استفاده کند. البته باید به این نکته توجه کنیم که در ایران، کاربران ما فقط به دلایل محدودیتها نیست که گرایش دارند از ابزارهای و VPN و سرویسهای ماهوارهای استفاده کنند. موضوعی مانند تحریمها را هم داریم و حجم این پلتفرمهای خارجی که بر روی آیپیهای ایرانی بسته شده است مزید بر علت است. امیدواریم که اینها در آینده برطرف شود و مردم به خاطر کیفیت سرویس به سمت چنین چیزهایی گرایش پیدا نکنند.
البته استارلینک ابزار خوبی است تا بتوانیم نقاط دورافتاده را متصل کنیم. همین الان ارتباطات تعداد زیادی از روستاها را با ماهواره برقرار میکنیم و اتفاقاً خدمات این ماهواره و پهنای باند آن را شرکت زیرساخت میخرد و در اختیار اپراتور قرار میدهد تا روستاها را بتواند متصل کند. خیلی از روستاهای ما هستند که امکان فیبر کشیدن و اینکه حتی از طریق ارتباطات بی سیم نقطهبهنقطه متصلشان کنیم وجود ندارد. از طریق سرویس ماهوارهای نسل قدیم که بسیار برای ما پرهزینه است و پهنای باند کمی برایمان فراهم میکند، این ارتباط را تأمین میکنیم. اتفاقاً این ماهوارههای نسل جدید گزینه خوبی است که برای اتصال نقاط دورافتاده و روستاها از آن بتوانیم استفاده کنیم. حتی در جادههای دورافتادهای که امکان زیرساختهای ارتباطی در آن وجود ندارد، میتوانیم برای پوشش آنها از این تکنولوژی استفاده کنیم.
به پایان گفتوگو نزدیک میشویم. مهمترین میراثی که در پایان مسئولیت خود میخواهید بهجا بگذارید و با آن شناخته شوید، چیست؟
من برای پذیرفتن این مسئولیت یک انگیزه بیشتر نداشتم. زمانی که سال ۱۴۰۰ به دانشگاه برگشتم، تصمیم گرفتم هیچوقت پست دولتی نگیرم. ابتدای این دولت هم خیلی مقاومت کردم که این پست را نپذیرم. واقعاً نمیخواستم بپذیرم. در نهایتاً آقای دکتر هاشمی من را قانع کرد که کمکش کنیم. مهمترین انگیزهای که من این مسئولیت را پذیرفتم آن بود که از تمامی تجربهها و دانشی که دارم، بتوانم برای تحول زیرساخت، آن بخشی که مربوط به شرکت زیرساخت است و کیفیت شبکه، بتوانم انجام دهم و بتوانیم کمک کنیم تا سرویسی که درشأن مردم ایران است به آنها برسد. حداقل برنامه من آن است که شرکت ارتباطات زیرساخت به هیچوجه گلوگاه توسعه نباشد و چه در بخش داخلی و چه در بخش بینالمللی، این شرکت به عنوان یک فعالکننده عمل کند. این کار نیازمند آن است که کسبوکار شرکت ارتباطات زیرساخت را متحول کنیم. در روشهایی که شبکه را نگهداری میکنیم، به سمت اتوماسیون شبکه رفتهایم و مدیریت شبکه را خودکار میکنیم. جزء دغدغههایم است که ارتباطات بینالملل به نقطهای برسد که هیچ محدودیتی در پهنای باند بینالملل وجود نداشته باشد و تأثیری بر کیفیت سرویس نداشته باشد و بتوانیم سهمی از بازار ارتباطات منطقه را برای ایران بگیریم. فکر میکنم در این مسیر داریم حرکت میکنیم و دستاوردهایی که یک سال گذشته داشتهایم چشمگیر بوده است. با افزایش کیفیت سرویس توانستیم ترافیک کشور را افزایش دهیم. این موضوعی است که روی آن خیلی تمرکز کردهایم. میتوانم بگویم ترافیک بینالملل ما نسبت به ابتدای دولت چهاردهم حدوداً ۴۰ درصد رشد داشته است. همینطور ترانزیت بینالملل حدود ۷۰ درصد رشد داشته است. ولی متناسب با این رشد، در لایههای پایینتر در سطح شبکه اپراتورها، متأسفانه زیرساختهای ما توسعه پیدا نکرده است. هرچقدر ترافیک ما رشد کند، ممکن است اگر لایههای پایینتر شبکه را توسعه ندهند، به عنوان ضد کیفیت عمل کند و کیفیت دسترسی کاربرانمان دچار مشکل شود؛ بنابراین لازم است آنها همزمان با شرکت ارتباطات زیرساخت، زیرساختهایشان را توسعه دهند تا بتوانیم سرویسهای بهتری را برای مردم به ارمغان بیاوریم.
به عنوان آخرین سؤال، از یکی از سفرهایتان به کشورهای منطقه برگشتهاید و در فرودگاه بینالمللی امام، چند شاگرد سابق خود را میبینید که استارتاپ خود را زده بودند ولی الان چمدان به دست دارند میروند. میپرسید کجا میروید؟ میگویند تصمیم گرفتهایم کل بیزینس را به یکی از کشورهای همسایه ببریم. چون اینجا بستر پیشرفت ما فراهم نیست. به آنها چه میگویید؟
خیلی ناراحتکننده است. اتفاقاً چند سال پیش مدیر گروه در دانشکده بودم. دانشجویانی که فارغالتحصیل میشوند و از مدیر گروه امضا میگیرند، تابستانی بود که سه فارغالتحصیل دکترا داشتیم که یکی از آنها دانشجوی خود من بود. از آنها پرسیدم برنامه شما چیست؟ هر سه میخواستند بروند. هر انسانی حق دارد هر جایی که دوست دارد زندگی کند، ولی اتفاقاً آن زمان خیلی ناراحت و برای کشورم متأسف شدم، برای اینکه هزینههای زیادی صرف این منابع انسانی میشود و آنها تربیت میشوند. به ما اساتید در دانشگاه حقوق درست و حسابی که نمیدهند. اگر در دانشگاه ماندهایم و خدمت میکنیم تنها دلخوشی ما این است که سالی ۵۰-۶۰ دانشجو میآیند و وارد صنعت میشوند و در کشور کار و خدمت میکنند.
در ایران، کاربران ما فقط به دلایل محدودیتها نیست که گرایش دارند از ابزارهای و VPN و سرویسهای ماهوارهای استفاده کنند. موضوعی مانند تحریمها را هم داریم و حجم این پلتفرمهای خارجی که بر روی آیپیهای ایرانی بسته شده است
وقتی میبینیم آنهایی که برایشان وقت میگذاریم، بالاجبار مجبور میشوند کشور را ترک کنند و میتوانستند اینجا بمانند و کار کنند و به توسعه کشور کمک کنند، این ناراحتکننده است. این را در نشستهای مختلف به مسئولین مختلف منتقل کردهام. من ورودی ۷۳ کامپیوتر دانشگاه شریف بودهام. هر سال در این دانشکده به طور متوسط ۱۰۰ نفر فارغالتحصیل میشوند و به طور متوسط هم ۸۰ درصد رفتهاند. تعداد کسانی که برگشتهاند خیلی اندک است. فکر کردن در مورد این هم برای کشور، غمانگیز است. امیدوارم شرایط بهگونهای شود که همه آنها که دوست دارند، اینجا بمانند. مسئله همه آنها اقتصاد نیست. خیلیهایشان دنبال بستری میگردند که در آن رشد کنند و بتوانند آن کارهایی را که دوست دارند انجام دهند. بتوانند کارهای مهمی انجام دهند. این کارهای مهم نیاز به این دارد که بسترش فراهم شود. امروز هم اینترنت دیگر یک ابزار سرگرمی نیست. اقتصاد دیجیتال به اینترنت وابسته است و یک اینترنت باکیفیت حداقل نیازی است که اقتصاد دیجیتال ما و بخش اکوسیستم دیجیتال ما به آن نیاز دارد. چیزی است که باید توسط سیاستگذاران ما موردتوجه قرار بگیرد. تا ما نهتنها بتوانیم منابع انسانی غنی خود را حفظ کنیم، کمک کنیم تا اقتصاد دیجیتال خود را رشد دهیم.
به نظرم تنها حوزهای که در کوتاهمدت میتوانیم در آن تحول ایجاد کنیم، حوزه اقتصاد دیجیتال است. در صنعت خودرو اگر بخواهید تحول ایجاد کنید، ۵-۶ سال طول میکشد. همینطور در نفت و گاز و معدن و فولاد همین است. ولی در حوزه اقتصاد دیجیتال، واقعاً میتوانیم ظرف یک الی دو سال تحول ایجاد کنیم. چیزی که این بخش لازم دارد آن است که واقعاً به نیازهای نسل جوان این اکوسیستم توجه شود و بستر فراهم شود. اگر امید به آنها برگردد که روزبهروز وضعیت روبهپیشرفت و رو به بهبود است، قطعاً میایستند و کمبودها را تحمل میکنند و همه را میتوانیم حل کنیم. به لحاظ فنی، فکر میکنم واقعاً هیچ مشکلی نداریم که سرویسهای خوبی را برای جوانان و اکوسیستم دیجیتال فراهم کنیم تا بتوانند با امید و نشاط بیشتری فعالیت کنند. میتوانیم این کار را انجام دهیم. بازیگران این بخش، نسل جوانند. از اپراتورها و استارتاپها همه نسل جوان هستند. اگر بتوانیم امید و نشاط را با سیاستهای درست به این بخش اضافه کنیم، فکر میکنم علیرغم محدودیتهای اقتصادی، ظرف یکی دو سال میتوانیم تحولی در اقتصاد دیجیتال کشور ایجاد کنیم.
۵۸۵۸
Source link
پایگاه خبری ایده روز آنلاین



