گروه اندیشه: مطلب زیر که در روزنامه سازندگی منتشر شده، به سخنان دکتر محمد سریع القلم حول «طبقه متوسط؛ شرط حکمرانی عقلانی» می پردازد. این مطلب به تحلیل و دفاع از اظهارت بسیار مهم این عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی نگاشته شده، که گفته است «ریشه بسیاری از مشکلات مدیریتی و تصمیمگیری در ایران، حاکم بودن “طبقه ضعیف اقتصادی” بر نهادهای قدرت است و تأکید میکند که آینده کشور در گرو حاکمیت طبقه متوسط است.». محور اصلی سخنان سریعالقلم آن است که مدیران و تصمیمگیران کلیدی (مانند وزیران یا نمایندگان) نباید از طبقه ضعیف یا فقیر باشند، زیرا ممکن است بیشتر درگیر جبران محرومیتهای گذشته، عقدهها، و تصمیمگیریهای کوتاهمدت و هیجانی باشند تا منافع بلندمدت ملی و توسعه پایدار. او تاکید می کند که طبقه متوسط نه فقط از نظر مالی، بلکه از نظر فرهنگی، فکری، تحصیلاتی و ثبات روانی، “موتور توسعه” و شایستهتر برای حکمرانی عقلانی است. او معتقد است تخصص واقعی با تجربه جهانی و تعلق به طبقه متوسط گره خورده است.
از نظر نویسنده این گزارش در روزنامه سازندگی این دیدگاه سریعالقلم، ریشه در لیبرالیسم، نخبهگرایی، اعتقاد به تخصصگرایی، دوری از پوپولیسم و الگوبرداری از کشورهای توسعهیافته دارد. او معتقد است بروکراسی حرفهای باید توسط نخبگان اداره شود. اما این سخنان سریع القلم واکنش های زیادی در بر داشت. سریعالقلم نیز منتقدان خود را به تحریف سخنانش که منظورش فقرا نبوده بلکه تأکید بر طبقه متوسط و شاخصهای توسعه بوده، متهم میکند. او معتقد است نقد او متوجه افرادی است که فاقد صلاحیتهای فکری و روانی لازم برای تصمیمگیری کلان هستند، نه نفی شأن طبقات فرودست. در نهایت گزارش سازندگی از قول این استاد دانشگاه حاکی است که موفقیت در مدیریت کلان نیازمند بلوغ فکری، ثبات روانی و عقلانیت پایدار است که عمدتاً در طبقه متوسط شکل میگیرد و عدم توجه به این موضوع مانع توسعه کشور است. این گزارش در زیر از نظرتان می گذرد:
****
هشدار اخیر “محمود سریعالقلم” مبنی بر اینکه ریشه بسیاری از مشکلات کشور، حاکم بودن طبقه ضعیف اقتصادی است و نباید اجازه داد کسی از این طبقه وزیر و مسئول شود، جنجالبرانگیز شد. ”سازندگی” به بررسی این سخنان و دفاع سریعالقلم از نقش طبقه متوسط در آینده ایران پرداخته است.
مردی که قدرت «نه» گفتن دارد، هرگز دیر نمیکند، به کسی قول الکی نمیدهد و پشت سر کسی حرف نمیزند این روزها با طرح نظراتی به ظاهر عجیب، جنجال زیادی به پا کرده است. محمود سریعالقلم در گفتوگویی با سایت انصافنیوز توضیح میدهد که سالها پیش هنگام تکمیل تقاضانامه دکترای علوم سیاسی دانشگاه USC با پرسشی غیرمعمول در فرم پذیرش روبهرو شده است؛ پرسشی که میپرسید: «وقتی کودک بودید، آیا اتاق اختصاصی خود را داشتید؟» او میگوید پس از پذیرش، یک بار دلیل طرح چنین پرسشی را از استاد خود جویا شده است.
استاد در پاسخ گفته: «ما معتقدیم هر فردی نباید وارد عرصه سیاست و اقتصاد شود. این حوزهها نیازمند حداقلی از پیشزمینه طبقه متوسط هستند؛ زیرا سیاست و اقتصاد صرفاً داده و دانش نیستند بلکه امری فراتر و نیازمند تبحر و عقلانیت پایدارند. این موضوع توهین به طبقات فرودست نیست اما باور ما این است که افراد این طبقات ممکن است بیشتر به دنبال رفع محرومیتها و جبران عقدههای ناشی از شرایط زندگی خود باشند».
محمود سریعالقلم در ادامه نظر خودش را ضمیمه جمله پیش میکند که: «به هر کسی نباید اجازه داد، وزیر یا نماینده شود. طبقه متوسط است که آینده کشور را رقم میزند. بسیاری از کسانی که امروز تصمیم میگیرند، در دورهای از زندگی به دنبال جبران محرومیتهای گذشتهاند. این افراد نمیتوانند کشور را مدیریت کنند، نمیتوانند شوکت ایران را برقرار کنند.»
او به ظاهر گفته است که «نباید اجازه داد، فقرا در ایران پست بگیرند»؛ یعنی کسانی که از طبقه ضعیف یا فقیر هستند نباید در مناصب سیاسی یا اقتصادی قرار گیرند. استدلال او این است که «ریشه بسیاری از مشکلات کشور»، حاکم بودن «طبقه ضعیف» بر نهادهای قدرت است و افراد مسئول باید از «طبقه متوسط» باشند؛ چون به گمان او، آنان «اهلیت»، «سوابق فکری و تحصیلی» و «گرایش به سرمایهگذاری و توسعه» دارند.
این سخنان که به نظر میرسد با تحریف مواجه شده با واکنشهای گستردهای مواجه شده است. بسیاری آن را مصداق تبعیض طبقاتی دانستند و گفتند، نادیده گرفتن پتانسیل و حق مشارکت قشر وسیعی از جامعه صرفاً بر اساس طبقه اجتماعی به معنای نفی عدالت اجتماعی و بستن راه پیشرفت بر افراد است.
در واکنش به این انتقادات، دکتر سریعالقلم گفته است که در سخنانش «فقرا» را هدف قرار نداده بلکه منظورش «طبقه متوسط و شاخصهای توسعه» بوده و ادعا کرده است، رسانهها اظهارات او را تحریف کردهاند. او بر نقش طبقه متوسط در حکمرانی موفق تأکید دارد و استدلال میکند که ریشه بسیاری از مشکلات اقتصادی و سیاسی ایران، حاکمیت طبقه ضعیف بر پستهای حساس است؛ زیرا فقر و محرومیت، مانع از پرورش ظرفیتهای ذهنی، فکری، تحلیلی و بلندمدت لازم برای سیاست و اقتصاد میشود و افراد چنین طبقاتی تمایل بیشتری به تصمیمگیریهای کوتاهمدت و شخصی دارند تا سرمایهگذاریهای پایدار.
سریعالقلم طبقه متوسط را نه صرفاً از منظر مالی بلکه از نظر فرهنگی و تحصیلی و به دلیل علاقهمندی به ثبات و آیندهنگری، «موتور توسعه» میداند و برای اثبات نظرش از ژاپن مثال میزند؛ کشوری که به گفته او ۹۰ درصد جمعیتش طبقه متوسط است و همین عامل، استحکام اقتصادی آن را تضمین کرده است.
لیبرال اتو کشیده چگونه فکر میکند؟
محمود سریعالقلم، همیشه با پیراهنی اتوکشیده، کفشهای براق و حضوری دقیق سر قرار حاضر میشود؛ بیشتر شبیه شخصیتی که انگار از دل یک بروکراسی ایدهآل بیرون آمده باشد تا از جهان شلوغ و نامنظم اطرافش. ذهنش نیز درست مانند ظاهرش مرتب است؛ خطکشی شده، طبقهبندی شده و وفادار به نظم. او جهان را از پشت عینک لیبرالی میبیند؛ جهانی که در آن پیشرفت از دل عقلانیت، تخصص و نظم و قاعده بیرون میآید نه هیجان یا فشار تودهها.
سریعالقلم از آن دسته آدمهایی است که اگر ۵ دقیقه با او بنشینی، میفهمی نظم و احترام برایش فقط یک عادت نیست؛ یک رفتار ذاتی است. حرف میزند، مثال میزند، ارجاع میدهد و نتیجه میگیرد؛ درست مثل کسی که زندگیاش را به پروژهای تبدیل کرده که باید با کمترین خطا پیش برود و شاید همین نگاه منسجم همین اعتقاد جدی به نخبگان و نقش طبقه متوسط توسعهگراست که گاهی سخنانش را به مرکز جنجال میبرد.
در پس افکار او، میتوان مردی را دید که به شدت از بینظمی میگریزد، به تخصص ایمان دارد و جهان را با معیارهای شفاف «پیشرفت» میسنجد؛ مردی که انگار میان دانشگاه، اتاق فکر و دفتر کاری منظم با تقویمی پر از جلسات دقیق شکل گرفته باشد. سخنان صریح محمود سریعالقلم، ریشه در چهار گرایش فکری دارد که سالها در نوشتارها و گفتارهای او دیده میشود. او بهطور سنتی طرفدار اداره کشور توسط نخبگان حرفهای است؛ یعنی افرادی با تحصیلات بالا، تجربه بینالمللی و تعلق به طبقه متوسط.
در این رویکرد، مدیریت کشور تنها از عهده طبقهای خاص برمیآید و افراد طبقات پایین، حتی اگر توانمند باشند از نظر ساختاری فاقد صلاحیت تلقی میشوند. این نگاه در نوشتههای او درباره «حرفهایسازی دولت» به کرات دیده شده است. سریعالقلم بر این باور است که کشور باید نه بر اساس ایدئولوژی یا پیشینه اجتماعی مدیران بلکه بر اساس تخصص اداره شود.
با این حال در برداشت او از تخصص، طبقه اجتماعی و سطح رفاه نقش پررنگی دارند؛ یعنی متخصص واقعی معمولاً از طبقه متوسط و دارای تجربه جهانی است. همین پیوند میان تخصص و طبقه، پایه فکری سخنان اخیر اوست. او سالهاست که از الگوی کشورهای توسعهیافته بهعنوان نمونه ایدهآل حکمرانی دفاع میکند. در این نگاه، توسعهیافتگی محصول نهادهای باثبات، طبقه متوسط نیرومند و مدیریت حرفهای است؛ بنابراین سپردن قدرت به طبقات پایینتر از نظر او مانع توسعه و موجب بیثباتی میشود.
سریعالقلم معتقد است، بروکراسی حرفهای باید از نفوذ عوامگرایی، پوپولیسم و تصمیمگیریهای هیجانی دور بماند. به باور او، حضور طبقات فرودست در قدرت، خطر عوامگرایی را افزایش میدهد و کارآمدی بروکراسی را کاهش میدهد. این دیدگاه او، طبقات پایین را بهطور ساختاری فاقد صلاحیت حکمرانی میبیند؛ نگاهی که از نظر بسیاری تبعیضآمیز و غیردمکراتیک ارزیابی شده است.
همه اینها نشان میدهد، ورود به حوزه سیاست و اقتصاد صرفاً به دانش و مهارتهای فنی وابسته نیست بلکه به نوعی بلوغ فکری، ثبات روانی و تجربه زیست جهانی نیز نیاز دارد. تأکید بر «طبقه متوسط» در پاسخ دکتر سریعالقلم، نه به معنای برتری اقتصادی بلکه اشارهای به ضرورت برخورداری از حداقلی از امنیت، نظم ذهنی و رهایی از فشارهای معیشتی برای تصمیمگیریهای عاری از کینه، عقده یا واکنشهای هیجانی است.
در واقع این نگاه بر اهمیت پشتوانه فرهنگی و تربیتی در شکلگیری قضاوتهای سیاسی و اقتصادی تأکید میکند و توضیح میدهد که چرا دانشگاههای معتبر برای این حوزهها، حساسیت بیشتری در انتخاب دانشجو دارند. محمود سریعالقلم نیز معتقد است، موفقیت در مدیریت کشور و اداره امور سیاسی و اقتصادی، نه تنها به دانش و تخصص بلکه به ویژگیهای فرهنگی، فکری و ذهنی افراد وابسته است که عمدتاً در طبقه متوسط شکل میگیرد.
به باور او، حضور طبقات پایینتر در مناصب کلیدی میتواند، مانع تصمیمگیریهای بلندمدت و توسعه پایدار شود زیرا فقر و محرومیت بر توانایی تحلیل، برنامهریزی و سرمایهگذاری بلندمدت تأثیر میگذارد. بنابراین او بر نقش طبقه متوسط بهعنوان موتور توسعه و تضمینکننده ثبات و کارآمدی حکمرانی تأکید دارد، دیدگاهی که هم از سوی برخی به عنوان تحلیل جامعهشناسانه و هم از سوی دیگران به عنوان تبعیض طبقاتی نقد شده است.
سریعالقلم در سخنان خود نه به قصد توهین بلکه با هدف تحلیل ساختار تصمیمگیری در کشور بر اهمیت ویژگیهای شخصیتی و تجربی تصمیمگیرندگان تأکید کرده است. او به درستی هشدار میدهد که مدیریت کلان کشور نیازمند افرادی است که با نگاه ملی، عقلانی و آیندهنگر تصمیم بگیرند.
این سخن نه نفی طبقه فرودست بلکه نقد آن دسته از افرادی است که به جای تمرکز بر منافع عمومی، درگیر جبران محرومیتهای گذشته خود هستند؛ امری که در بسیاری از ساختارهای ناکارآمد جهان نیز مشاهده شده است. در واقع تأکید بر نقش طبقه متوسط در آیندهسازی کشور، ناظر بر ویژگیهای این طبقه است: ثبات روانی، تجربه زیسته متعادل، دسترسی نسبی به آموزش و اطلاعات و توانایی تفکر بلندمدت. طبقه متوسط به واسطه موقعیت اجتماعی خود کمتر درگیر افراطگرایی، انتقامجویی یا تصمیمگیریهای هیجانی است.
این تحلیل، دعوتی است به بازنگری در سازوکارهای انتخاب مدیران و نمایندگان، نه تخفیف شأن هیچ طبقهای. از سوی دیگر نقد سریعالقلم، متوجه ساختارهایی است که بدون ارزیابی دقیق به افراد فاقد صلاحیتهای فکری، مدیریتی و روانی، اجازه ورود به عرصه تصمیمگیری میدهند. او بر آن است که شوکت ایران نه با شعار بلکه با عقلانیت، تخصص و تجربه متوازن حاصل میشود. دفاع از این دیدگاه، دفاع از شایستهسالاری و عقلانیت در حکمرانی است؛ نه تبعیض اجتماعی.
۲۱۶۲۱۶
Source link
پایگاه خبری ایده روز آنلاین
