به گزارش همشهریآنلاین، در دوران پهلوی، دانشگاه که نماد ترقی ملت ایران در تبلیغات خوانده میشد، شأنی پایینتر از آن داشت که دانشجویی به عرصه سیاست ورود کند و درباره رسیدن به راهکارهای مناسب برای سیاستهای صحیح و اصولی سخنی بگوید.
بررسی منابع گوناگون نشانگر این هستند که دانشجویان در دوره پهلوی، حتی برای نمایش حداقل آزاداندیشی هم از اظهار نظر و فعالیت سیاسی محروم بودند. (جعبه سیاه، سید محمدحسین راجی، صفحه ۱۱۰.)
یکی از منابع تاریخی که در این زمینه میتوان با تکیه بر آن، شرایط دانشگاهها و دانشجویان قبل انقلاب را مورد بررسی قرار داد، خاطرات «اسدالله علم» وزیر دربار و نخستوزیر دوره پهلوی است. مرور خاطرات علم، از این جهت دارای اهمیت است که وی ـ به گفته بسیاری از صاحبنظران ـ نزدیکترین و وفادارترین شخص به محمدرضا پهلوی بوده است و از امور دربار و کشور به خوبی آگاه بوده است.
اسدالله علم در بخشی از خاطراتش مینویسد: «صبح امروز شرفیابی خیلی مختصری داشتم. یکی دو مطلب راجعبه دانشگاه عرض کردم که عالیخانی، رئیس دانشگاه استدعا دارد دانشکده فنی را باز کند؛ ولی به او گفتهاند امر مبارک [دستور شاه] این است باز نکند؛ در صورتی که دانشجویان استدعای بازشدن دانشگاه را دارند… فرمودند: مانع ندارد بکند؛ ولی اگر در دانشگاه، مخصوصاً در [پردیس] campus شاهرضا، اتفاقی افتاد که بوی سیاسی بدهد، آنجا را اشغال میکنیم. این را به رئیس دانشگاه بگو». (یادداشتهای علم، جلد ۲، صفحه ۱۶۱، ۱۲ دی ۱۳۴۹.)
جالب توجه است که حتی اسدالله علم در یادداشتهای خود، به «مداخله پلیس در امور آموزشی و درسی دانشگاه» نیز اشاره کرده و نظری منفی نسبت به این موضوع نشان داده است.
گزارشاتی از شلوغی دانشکده کشاورزی کرج رسیده بود، به عرض رساندم. شاهنشاه خیلی ناراحت شدند (چون اخیراً شلوغی یونان از دانشگاهها آغاز شده بود)؛ البته شاه استحکام عجیبی دارد. خدا حفظ کند؛ ولی… خیلی عصبانی شدند. عرض کردم بد عمل میشود. مستقیم ارتباط ارتباط با مردم و بهخصوص دانشجویان نداریم. در محل هم برای مسائل جزئی بد عمل میشود؛ مثلاً پلیس مداخله بیجا میکند؛ چنانکه در یک امر درسی داخل دانشکده، اصولاً نمیبایست پلیس مداخله میکرد». (یادداشتهای علم، جلد ۳، صفحه ۲۵۷، ۶ آذر ۱۳۵۲.)
علم در جایی دیگر از خاطراتش نوشته: «صبح شرفیاب شدم. عرض کردم صبح زود، نهاوندی (رئیس دانشگاه تهران) پیش من آمده بود و میگفت در دانشکده پلیتکنیک، بیجهت بچههایی را که اجتماع کرده بودند، کتک زدند؛ یعنی گارد انتظامی دانشکده بدون توجه به نظر رئیس و غیره آنها را کتک زد و میگفت قطعاً یک دستوری از طرف دولت است که این رابطه خوب که بین دانشگاهها و دستگاه سلطنت پیدا شده بر هم بزنند». (یادداشتهای علم، جلد ۳، صفحه ۳۰، ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۲.)
همچنین، وی در خاطرات خود مینویسد: «صبح شرفیاب شدم… شاهنشاه فرمودند: در این دانشگاهها چه خبر است؟ خیلی باید اقدامات شدید کرد… به تمام رؤسای دانشگاهها ابلاغ کن که مسامحه و سهلانگاری را نخواهیم بخشید. بعد هم گفتهام چکلیست برای درجه فعالیت استادان تهیه شود که مثل نظامیها نمره بگیرند. به باهری بگو به وزارت علوم برود و با سرلشکر فیروزمند ترتیب کار را بدهد. عرض کردم اطاعت میشود؛ ولی باز هم باید عرض کنم که با دانشجویان اصلاً [ گفتوگو] dialogue برقرار نیست». (یادداشتهای علم، جلد ۳، صفحه ۲۷۴، ۱۹ آذر ۱۳۵۲.)
گفتنی است که نویسندگان غربی نیز به رفتار بسیار خشن رژیم شاه علیه دانشجویان و حمله نظامیان پهلوی به دانشگاهها بارها اشاره کردهاند.
برای نمونه، پرفسور «جیمز بیل» استاد روابط بینالملل کالج ویلیامزبورگ ویرجینیا، در کتاب «عقاب و شیر: تراژدی روابط ایران و آمریکا» نوشته است: «در سراسر کشور دانشگاهها صحنه آشوب مستمر بودند. در حمله سربازان به دانشگاه تبریز در بهار ۱۹۷۳ [۱۳۵۲ شمسی] چند تن از دانشجویان تظاهرکننده بهشدت مجروح شدند. واقعه خشونتآمیزتر در ژوئن ۱۹۷۴ [خرداد ۱۳۵۳ شمسی] روی داد که کماندوهای ارتش در حمله وحشیانهای که یادآور حمله به دانشگاه تهران در ۱۹۵۲ [۱۳۳۱ شمسی] بود، به دانشگاه پهلوی در شیراز حمله کرده و صدها دانشجو را مورد ضرب و شتم قرار داده و دستگیر کردند». (عقاب و شیر، جیمز بیل، صص ۱۹۰ ـ ۱۹۱.)
Source link
پایگاه خبری ایده روز آنلاین
