یکشنبه , 30 آذر 1404 - 6:08 بعد از ظهر

چرا با حافظ فال می‌گیریم؟/ کتابی که در جوار آرامگاه خواجه متولد شد

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری ایده روز آنلاین، شب یلدا که نمادی است از پیروزی روشنایی و نور بر تاریکی و ظلم، از جمله رسوم دیرینه ایرانی است که با در نظر گرفتن تحولات طبیعی زمین و بر پایه آیین میترائیسم بنا نهاده شده است.

یلدا فرصتی است برای جمع شدن خانواده‌ها و غنیمت شمردن لحظات با هم بودن. هرچند در دهه‌های گذشته برخی از آداب و رسوم سنتی جای خود را به آیین‌های جدید دادند، اما پاسداشت شب یلدا با پیشینه‌ چند هزار ساله، توانسته همچنان در نخستین شب زمستان، پای ثابت خانواده‌ها باشد.

چرا حافظ؟

برپایی شب یلدا همواره با آیین‌های خاصی مانند تفأل زدن به دیوان حافظ شیرازی گره خورده است؛ آیینی که در آن فال‌گیرنده، احوالات خود را در آیینه ابیات و کلام خواجه می‌جوید. تفأل زدن، آیینی قدیمی در میان فارسی‌زبانان است که نشانه‌هایی از آن را می‌توان در شاهنامه نیز جست. اما تفأل زدن به دیوان حافظ آیینی است که گفته می‌شود از دوره قاجار باب شده و تا امروز ادامه دارد.

پیش از آن، تفأل زدن به آثار دیگر شاعران چون مثنوی مولوی، دیوان شمس و حتی دیوان سیدحسن غزنوی نیز باب بوده است. اما تنوع مضمونی و دلالت‌های تأویلی سبب شده تا دیوان خواجه، شاخص‌ترین متن فال سده‌های اخیر باشد. مرحوم دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن درباره این موضوع معتقد است: “حافظ اگر تا این پایه مورد قبول مردم قرار گرفته، برای آن است که الگوی وجدان آگاه و ناآگاه ایرانی بوده و به زبان کنایه گفته است آنچه را که دیگران نگفته‌اند و یا ناتمام گفته‌اند. مردم صدای درون خود را از زبان او می‌شنوند و حیرت می‌کنند از اینکه او آن‌گونه به سراچه ضمیر آنان راه یافته. به این سبب به او لقب «لسان الغیب» داده‌اند و از دیوانش فال می‌گیرند.”

دیوان خواجه در نظر عامه طی سده‌های گذشته به کتابی مقدس تبدیل شده که در کنار قرآن، در خانه هر ایرانی قرار دارد. از این رو همواره آداب خاصی در نظر اهل فن برای تفأل زدن بر دیوان او وجود داشت؛ از جمله آنکه فال‌گیرنده به احترام حافظ، بیش از سه‌بار بخت خود را نمی‌آزمود و یا اینکه اولین غزل سمت راست، غزل فال و غزل بعد، جواب فال نام داشت.

حافظ , شعر , شب یلدا ,

دلی که غیب‌نمای است و جام جم دارد

روایت‌های تاریخی نیز در تثبیت دیوان حافظ به‌عنوان دیوان فال‌ موثر بوده است. روایت‌هایی که اگرچه خالی از اغراق به نظر نمی‌رسند، اما ممکن است شبیه آن برای هر کدام از ما رخ داده باشد؛ “نظیر فالی که شاه طهماسب صفوی زده است، گویند انگشتری گران‌بهای او گم شده بود و شاه،‌ پریشان خاطر شده بود، برای تسلی خاطر و چاره‌جویی فالی با دیوان حافظ می‌زند. چنین می‌آید:

“دلی که غیب‌نمای است و جام جم دارد

ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد”

شاه از شدت مناسب آمدن فال، از سر حیرت، دست بر زانو می‌زند و در همین حال احساس می‌کند چیزی برجسته زیر دستش آمده است، جست‌وجو می‌کند و انگشتری را که در درزِ قبایش پنهان مانده بود، پیدا می‌کند. یا شاه عباس صفوی در آغاز کارش، پیش از آنکه همه ایالات و ولایات ایران را تصرف کند، عزم سفری نظامی به آذربایجان داشته است و چون اندک شک و تردیدی به خاطرش خطور می‌کند، روی به حافظ می‌آورد و چنین می‌آید:

“عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ

بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است”

شاه شگفت‌زده می‌شود و عزم خود را برای سفر یا لشکرکشی به تبریز جزم می‌کند و بعدها به اهمیت و تاریخ‌سازی آن فال پی می‌برد.”

دیوان حافظ از زمان وفات او تا به امروز مورد توجه خاص و عام بوده است. تعداد نسخ خطی که از دیوان او به یادگار مانده، بیش از دو هزار نسخه شمارش شده است. علاوه بر این، در ادوار مختلف شروح متعددی با رویکردهای مختلف بر اشعار خواجه نوشته شده که هرکدام در جست‌وجوی رسیدن به مقصود بوده‌اند؛ تلاشی برای دریافت معنای حقیقی از پس ضبط‌های مختلف که کار را برای شارح سخت و سخت‌تر کرده است. شرح بر دیوان حافظ در یکصد سال گذشته از نظر کمی و کیفی افزایش یافته و شارحان، از منظرهای مختلف به شعر خواجه نظر افکنده‌اند.

از جمله آثاری که اخیراً در این زمینه منتشر شده، «درس سحر» آیت‌الله حائری شیرازی است که با رویکرد عرفانی و اخلاقی و با بهره‌گیری از منابع اسلامی و به ویژه احادیث شیعی مکتوب شده است.

کتابی که در جوار آرامگاه خواجه متولد شد

کتاب «درس سحر» مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها و جلسات شرح اشعار حافظ است که آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی در دهه 1380 در حافظیه‌ شیراز برگزار کرده است. این نشست‌ها در سحرگاهان و در کنار آرامگاه حافظ، در فضایی آرام و معنوی برگزار می‌شد. بعدها، حجت‌الاسلام محمدرضا رنجبر این گفتارها را گردآوری و تنظیم و دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله حائری شیرازی آن را منتشر کرد.

این کتاب تنها یک شرح ادبی بر شعرهای حافظ نیست، بلکه نوعی سفر معنوی و روحانی در دنیای پررمز و راز اوست؛ سفری که می‌تواند دید انسان را نسبت به زندگی تغییر دهد و حال دل او را دگرگون کند.

از نگاه آیت‌الله حائری، شعر حافظ بازتاب حالات درونی انسان سالک است. او باور دارد هر کس روح و حالتی شبیه حافظ پیدا کند، زبانش ناخودآگاه با اشعار او هماهنگ می‌شود و همین اشعار می‌توانند چراغ راه او در مسیر زندگی معنوی باشند. به همین دلیل، شعر حافظ در نظر او نوری برای هدایت دل و جان است.

کتاب ساختاری رسمی و دانشگاهی ندارد، زیرا بر پایه‌ سخنرانی‌های آزاد استاد شکل گرفته است. در هر بخش، ابتدا بیتی یا غزلی از حافظ آورده شده و سپس استاد درباره‌ی موضوعاتی مانند آفرینش، مرگ، شناخت، شادی و غم، رازداری، انصاف و دیدار با خداوند سخن می‌گوید. نثر کتاب ساده و صمیمی است، اما در دل خود نکته‌های عمیق عرفانی و اخلاقی دارد.

حافظ , شعر , شب یلدا ,

در مقدمه‌ کتاب گفته شده که این اثر حاصل الهام‌ها و جوشش درونی استاد است. آیت‌الله حائری، همان‌گونه که قرآن را دارای لایه‌های آشکار و پنهان می‌داند، شعر حافظ را نیز پر از معانی رمزی و چندلایه می‌بیند. از نظر او، حافظ آینه‌ای از اسرار الهی و زبان حال انسان جویای حقیقت است. در نتیجه، «درس سحر» تنها شرحی بر اشعار حافظ نیست، بلکه دعوتی برای درک عمیق‌تر زندگی، ایمان و سیر درونی انسان است.

در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم:

حافظ به نسیم صبحگاهی بسیار معتقد است. در روایات نیز تأکید شده است که بین الطلوعین، یعنی بین سپیده و طلوع آفتاب، عزیزترین وقت شبانه‌روز است. از جمله امام صادق درباره این سخن خداوند که می‌فرماید «وَالْقَسَمَاتِ أَمْرًا» فرمود: «الْمَلائِكَةُ تُقَسِمُ أَرْزَاقَ بَنِی آدَمِ مَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ النَّس»؛ بنابراین، کسی که در این زمان بخوابد، از روزی‌اش غافل می‌شود.

برای همین است که لذیذترین خواب نیز در همین زمان است. هیچ خوابی لذت‌بخش‌تر از خواب بین سپیده و طلوع آفتاب نیست. نقل شده است که امام سجاد به بیداری در بین الطلوعین اهتمام داشت و آن را تنها به یاد خدا می‌گذرانید و هرگز با دیگران به صحبت نمی‌پرداخت. خدا رحمت کند سعدی را که چه زیبا سروده است:

خواب نوشین بامداد رحیل
بازدارد پیاده را ز سبیل

به هر روی، حافظ به این باد صبح ارادت دارد و سعدی نیز همین را می‌گوید:

به غنیمت شمرای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست

این نفس باد صبح را نفس الهی می‌داند و آن را مرتبط به او می‌داند. از این رو می‌گوید چون از آن طرف می‌آید، عطر آن طرف را نیز به همراه دارد:

به بوی نافه‌ای کآخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

چقدر خون دل خوردیم تا فهمیدیم نسیم صبح بو دارد و بوی آن پیام دارد. به هر جهت، در آغاز سخن گفت که نفهمیدیم آن مستی از کجا آمد. در آخرش می‌گوید که فهمیدیم از کجا آمد. در مطلع غزل گفت:

چه مستی است ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد

خدا برای آنکه نشان دهد تو را دوست دارد، کارهای زیادی کرده است. اما تو چه؟ فرض کن چشم تو به پیوند قرنیه نیاز دارد و پزشکی این عمل را بر روی چشم تو انجام می‌دهد. آیا می‌خواهی به پایش بیفتی که چشمت را درمان کرده است؟ اما آن خدایی که دو دستی این چشم را به تو داده است، کی روی دست افتاده‌ای؟ از اینکه دردی درمان شده، این قدر خوشحال می‌شوی؛ برای داشتن خدایی که اصل آن عضو را به تو داده است، چقدر خوشحال شدی؟! وقتی یک بیماری می‌آید و می‌رود، چقدر انسان کیف می‌کند؟ چقدر شاد می‌شود که خوب شدم؟ حالا برای زمان‌هایی که خوب است، چه کار می‌کند؟ انسان برای خوب شدن کیف می‌کند؛ اما برای خوب بودن کیف نمی‌کند.

غم‌های بایدی و نبایدی

حافظ می‌گوید که این نشد تو کیف کن که خوب هستی؛ کیف کن که او این‌گونه با تو رفتار کرده است. ببینید؛ شما وقتی مثلاً در معامله‌ای صد هزار تومان سود می‌بری، چقدر کیف می‌کنی و شنگول می‌شوی؟ آیا خدا داشتن به اندازه آن صد هزار تومان برایت قیمت ندارد؟ دقت کنید! «مال دارم» و «عزت دارم» شادی‌آور است؛ آیا «خدا دارم» شادی‌آور نیست؟ «دوستی این چنین دارم» شادی‌آور نیست؟ حافظ به این می‌گوید «می» و «مطرب»:

مباش بی‌می و مطرب که زیر طاق سپهر
بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد

این غم‌ها همان غم‌های غلط است. دو غم داریم: غم بایدی و غم نبایدی. غم نبایدی غم تکبرهاست؛ غم تعلق‌هاست؛ غم آرزوهاست؛ این‌ها غم منفی است. غم بایدی این است که چرا من عقب هستم؟ چرا من دور هستم؟ این غم لذت دارد؛ این سوز لذت دارد. غم‌های بایدی نتیجه فطرت‌گرایی است: «چرا عقب هستم؟» و «چرا نمی‌بینم؟» و «چرا خدای به این واضحی را نمی‌یابم؟» این‌ها غم‌های بایدی است.

غم‌های نبایدی همان چیزهایی است که ادعا می‌کنم، مدعی هستم، مطالبه می‌کنم، به صورت غلط آرزو می‌کنم؛ بعد وقتی که نمی‌شود، امانوی مدعی هستم. روی چه غم می‌خورم؟ این‌ها غم‌های غلط است.

انتهای پیام/


Source link

درباره ی ایده روز آنلاین

مطلب پیشنهادی

تکذیب و توضیحات مرکز رسانه مجلس نسبت به دو اتهام ارزی به خانه ملت

به گزارش ایده روز آنلاین، در پی انتشار دو اظهار نظر ارزی در روزهای گذشته …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *