یکشنبه , 7 دی 1404 - 7:18 بعد از ظهر

سخن استاد ناظری درباره مولوی و ترکیه؛نقدهای درست و تاختن غلط

خبرگزاری ایده روز آنلاین – یاسر یگانه

می‌گفت: «دوستی داشتم به اسم دکتررضازاده نایینی که ایشان دوستِ استاد غلامحسین بنان بودند. آن زمان من 22 یا 23 سالم بود. ایشان پیشِ استاد بنان خیلی از من تعریف کرده بود که فلانی جوانی است شاعر و نوازنده و صدای عجیبی هم دارد. آنقدر تعریف کرده بود که بالاخره استاد پذیرفت که من را ببیند. آن شبی که در منزلِ ایشان، استاد را دیدیم؛ به من گفتند که بخوان.

من هم آن شعر مولانا را خواندم:
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون / دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید/ چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون

این شعر بندهایی دارد مانند: زند موجی برآن کشتی که تخته تخته بشکافد / که هر تخته فروریز ز گردش‌های گوناگون
نهنگی هم برآرد سر، خورد آن آب دریا را و …

به یکباره آقای بنان وسط آواز به من گفت، این‌ها چیست که شما می‌خوانید. با تندی و پرخاش گفت که خیلی افتضاح بود. همه‌اش تخته‌پاره و خون و دریا و نهنگ! پسر جان این چیزها صدای آدم را خراب می‌کند. شما باید شعرهای مرتب، ترتمیز و شسته‌رفته پیدا کنید و بخوانید.
خیلی تو ذوقِ من زد. آن زمان من خیلی جوان بودم.»

این روایت استاد شهرام ناظری، از برخوردِ غلامحسین بنان با خود او در جوانی است. این اتفاق در دهه پنجاه رخ داده و برای چنین برخوردی از سویِ خواننده‌ای مشهور با جوانی که در آغاز راهِ خوانندگی است؛ علل مختلفی می‌توان برشمرد که یکی از مهمترین‌هایش این است که در آن سال‌های دهه پنجاه و پیش‌تر از آن،‌ در موسیقی ایرانی اصلاً رسم نبوده که کسی برای آواز خواندن سراغِ شعر مولانا برود. هر چند دلایل دیگری هم برای این برخورد وجود داد که از جمله‌ی آنها، زیستِ متفاوتِ بنان و ناظری است.

همین ماجرا خودش گواهی برای این داستان است که ناظریِ جوان در آن سال‌ها راهی را آغاز کرد که در نهایت به گسترشِ اشعار مولانا در جامعه ایران انجامید. تا پیش از او کمتر کسی بود که بخواهد سراغِ شعر مولانا برود؛ چه رسد به اینکه پایه و اساسِ کارش را بر اشعار مولانا بگذارد.

در آن دوران و البته سال‌ها پس از آن، اشعار مولانا یا تکفیر می‌شد یا به طور کامل آن را نادیده می‌گرفتند. در آن روزگار کسی اگر سراغِ اشعار مولانا می‌رفت یا با تهمت‌های بسیار مواجه میشد یا او را تحقیر می‌کردند.

پس شهرام ناظری خط شکنِ ورودِ اشعار مولانا به موسیقی ایران بود و در این راه هم موفق شد.

 

 

شهرام ناظری , موسیقی ,

 

خواننده‌ای که مولانا را از حاشیه به متن موسیقی ایران آورد

اگر استاد ناظری نبود،‌ شاید بسیاری از آثارِ ماندگارِ موسیقی ایران روی اشعار مولانا، هرگز خلق نمی‌شد. اگر در این سال‌ها، همایون شجریان و سهراب پورناظری می‌آیند و آثاری ماندگار روی اشعار مولانا خلق می‌کنند؛ یکی از دلایلش خط شکنی‌های شهرام ناظری در این عرصه بوده است.

ماجرای سخنرانیِ پرحاشیه‌ی شهرام ناظری در دانشگاه سلجوق

گریز به روایتِ استاد ناظری و استاد بنان مقدمه‌ای برای رسیدن به این روزهای پر التهاب فضای مجازی است.  شهرام ناظری چندی پیش در قونیه و در دانشگاه سلجوق در کشور ترکیه سخنرانی کوتاهی کرده و گفته است: “دولتمردان ما علاقه‌مند به مشاهیر و عرفای ما نبودند. هیچ گاه هیچ کدام‌شان نیامدند مولانا را ببیند. راه برایشان دور بود. بزرگترین علمای کره‌ی زمین و عالم بشریت در خاک خودمان خوابیده‌اند، بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی و عطار در نیشابور.
هیچ دولتمرد و مسئولی علاقه‌ای نشان نداده که به این بزرگان عرفان و بزرگان علم سری بزند و رغبتی برای چنین کاری داشته باشد. به نظر من باید از ترک‌ها، دولت ترکیه و مردم ترکیه تشکر کنیم که مولانا و مکتب مولانا را حداقل زنده نگه داشتند. اگر مولانا ایران بود این هم از بین رفته بود؛ مطمئن باشید. خود ما وقتی از همه چیز مایوس می‌شویم، به ترکیه می‌آییم و به قونیه می‌آییم. اینجا چه دولتش، چه شهرداری و چه استانداری، چه دانشگاه سلجوق چه بنیاد مولانا به ما کمک کردند و در این راهی که داشتیم و در کشور خودمان امیدش را نداشتیم، واقعا اینجا برایمان حاصل شد”.

در اینکه این سخنان آقای شهرام ناظری، هم فی‌نفسه غلط است و هم از جهت ایراد این سخنان غلط در کشوری دیگر، اشتباه مضاعف است، تردیدی نیست. اما جمع‌بندی درباره شهرام ناظری، با صرفِ همین یک سخنرانی به نظر می‌رسد که منصفانه نباشد. 

استاد ناظری همیشه پای کار ایران بوده است. در بزنگاه‌ها هرگز به ایران پشت نکرده و انتقادهای خود را هم در داخل ایران به زبان آورده است. حالا در جایی که نباید، سخنی را گفته که مورد قبول هیچ کدام از ما نیست. اما آیا ما باید او را تخریب کنیم تا بیشتر او را از ایران برانیم؟ 

استاد ناظری در همین چند سال گذشته کنسرت‌های بسیاری در اروپا و استرالیا و دیگر نقاط جهان برگزار کرده است؛ اما نتوانسته اجرایی درخور، برای علاقه‌مندانش در ایران داشته باشد. این مسئله شاید مهمترین علتِ دلخوریِ ناظری از دولتمردان ایران است.

فراموش نکنیم که فرق است میانِ ارج نهادنِ هنری و فرهنگی و داشتنِ نگاهِ تجاری به مفاخرِ یک کشور. آنچه در ترکیه درباره مولانا ایجاد شده، نه ارج نهادن واقعی، بلکه بیشتر یک تجارت فرهنگی با جناب مولوی است؛ لذا باز هم باید تاکید کنیم که نگارنده به شدت معتقد است که بیان آن حرف‌ها در کشوری دیگر از سوی استاد بزرگ، شهرام ناظری، هرگز پسندیده نیست و نقد آن سخنان هم حتماً کار درستی است؛ اما تاختن بی‌محابا به هنرمندی که عمری را در راهِ تعالیِ موسیقی و شعرِ مولانا سپری کرده هم روا نیست.

اصلاً خودِ شهرام ناظری یکی از نشانه‌های ارج نهادن به مولانا در ایران است.

انتهای پیام/


Source link

درباره ی ایده روز آنلاین

مطلب پیشنهادی

اشتراک در موعود؛ بازخوانی تطبیقی «ظهور پسر انسان» در کتاب مقدس و «قیام قائم» در روایات شیعی

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، مسیحیان علاوه بر «عهد عتیق»، به «عهد جدید» نیز …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *