شنبه , 24 آبان 1404 - 9:26 قبل از ظهر

روایت تسنیم از جوانی که جانش را سپر امنیت کرد/ چرا شهید عجمیان نماد ‌مظلومیت شد؟

به گزارش خبرگزاری تسنیم از کرج، هفته دفاع مقدس، آئین غبارروبی مزار شهدا بود و مثل همیشه برای تهیه گزارش به امامزاده محمد (ع) کرج رفتم. آن روز هم مثل همه برنامه‌های مشابه، مزار شهدا توسط مسئولان گلباران می‌شد و من به عادت همیشه از قسمتی عبور کردم که می‌دانستم در بخشی از آن عطر غریبی به مشام می‌رسد و دلتنگی تمام وجودم را فرامی‌گیرد اما من آن عطر و دلتنگی را دوست دارم.

به محل موردنظر رسیدم و گام‌هایم را آرام‌تر کردم، نوای زیبای دعای توسل و اشک و ناله مادر در کنار مزار فرزندش، اشکم را جاری کرد. ایستادم و خیره‌خیره نگاه کردم، مادر روی عکس‌های چیده شده روی سنگ مزار دست می‌کشید و با زبان محلی مادرانه قربان صدقه فرزندش می‌رفت. از نامردی روزگار و از آرزوهای بربادرفته‌اش می‌گفت و ضجه می‌زد.

او کسی نبود جز مادر شهید سید روح‌الله عجمیان، جوان کرجی که در تاریخ 12 آبان سال 1401 در جریان اغتشاشات محدوده بهشت سکینه و کمالشهر مورد ضرب و شتم شدید عده‌ای قرار گرفت و در نهایت به شهادت رسید. زمان شهادتش، بارها از او نوشته بودم و از دلتنگی‌های مادرانه قلم زده بودم اما خیلی دلم می‌خواست باز هم از او بنویسم.

گویی به دنبال بهانه‌ای بودم که باز هم از او و مظلومیتش بگویم که با دیدن تاریخ شهادت، به یاد آوردم که سالروز شهادت این شهید مدافع امنیت نزدیک است. در همان لحظات، کلمات و جملاتم را در ذهنم کنار هم چیدم و برای مصاحبه با خانواده پسری که غیرت را به دنیا نشان داد و ثابت کرد که ایرانی جان می‌دهد اما اجازه نمی‌دهد کسی نگاه چپ به ناموس این مملکت داشته باشد، لحظه‌شماری می‌کردم تا اینکه روز موعود فرارسید.

‌سه سال از آن صبح سرد و غم‌انگیز می‌گذرد؛ از روزی که سید روح‌الله عجمیان، آن جوان مؤمن و بی‌ادعای البرزی، کارگر گچ‌کار و بسیجی دلسوز مردم، ردای زیبای دفاع از ناموس را بر تن کرد و به دل خطر زد و به دست عده‌ای اغتشاشگر به شهادت رسید. هنوز تصویر چشمان مهربان و مصمم او، وقتی بی‌هیچ ترسی به دل آشوب خیابان‌های کرج زد، در ذهن پدر و مادر پیرش زنده است.

اخبار کرج ,

پدری که هر بار از کنار قاب عکس پسرش می‌گذرد و زیر لب می‌گوید: «روح‌الله هنوز از خانه نرفته …» و مادری که هر شب، لباسی از او را در آغوش می‌گیرد و آرام زمزمه می‌کند: «پسرم رفت، اما بویش هنوز در خانه مانده است.» سه سال از آن روزهای سخت گذشته، اما داغ شهادت سید روح‌الله 27 ساله هنوز تازه است.

هر بار که فیلم لحظه‌های شهادت مظلومانه‌اش بازپخش می‌شود، دل‌ها دوباره می‌سوزند؛ نه فقط از دیدن خشونت بی‌رحمانه اغتشاشگران، بلکه از تماشای غیرت و ایمان جوانی که تاآخرین‌نفس ایستاد تا امنیت از میان نرود. مردم خطه‌ای از ایران کوچک به نام کمالشهر هنوز هم از سید روح‌الله به نیکی یاد می‌کنند؛ از بسیجی دل‌سوزی که برای آرامش مردم شتافت و در میان حملات و ضربات متعدد ناجوانمردانه عده‌ای اغتشاشگر جان داد تا فرزندآن‌همین سرزمین آسوده‌تر نفس بکشند و آرام‌تر بخوابند.

و ‌در سومین سالگرد شهادتش، خانه‌ ساده و بی‌آلایش خانواده‌ عجمیآن‌همچنان بوی انتظار و دلتنگی می‌دهد. هنوز هم هر غروب، مادر چشم‌به‌در دارد و پدر، با دستان لرزانش، گلدان کوچک کنار قاب عکس پسر را آب می‌دهد تا شاید پسر از راه برسد و از دیدن گلدان‌ها شادمان شود.

سه سال گذشته اما برای پدر و مادر شهید روح‌الله عجمیان، این سه سال نه مثل روزها و ماه‌های عادی بلکه چون قرنی طولانی و سنگین گذشته است. سه سال است که صدای خنده‌های پسر دلبندشان در خانه‌ نپیچیده و مادر با دیدن قد و بالای فرزندش آرزوی دامادیش را نکرده است.

سه سال است که این پدر و مادر صبح‌هایشان با نام پسر آغاز می‌شود و شب‌هایشان با دلتنگی‌ او به پایان می‌رسد. پدر، هر بار که به مزار پسرش می‌رود، دست بر سنگ سرد مزار می‌کشد و آرام می‌گوید: «پسرم هنوز اینجاست، فقط صدایش را نمی‌شنوم …» و مادر، هر شب لباس‌های سید روح‌الله را در آغوش می‌گیرد تا شاید از عطر مانده بر پارچه، دمی آرام بگیرد.

سید روح‌الله رفت، اما خاطره‌اش هنوز در کوچه‌های کرج زنده است و نامش هنوز در خانه‌ پدری‌ تکرار می‌شود، گویی مادر هنوز باور نکرده که آن 12 آبان، آخرین روزی بود که صدای «سلام، صبح بخیر» پسرش را شنید این مادر هنوز صورت رنگ پریده و زخمی سید روح‌الله از لگدهای نابخردان را فراموش نکرده و هر روز به یاد آن روز می‌سوزد.

آری، شهید سید روح‌الله عجمیان، جوانی از مردم و شهیدی از جنس غیرت و ایمان بود و یاد و نامش همچنان در دل البرز زنده است؛ جوانی که نه فقط در روز شهادتش که در هر روزی که امنیت برقرار است، باید از او یاد کرد. خبرنگار تسنیم از کرج به مناسبت سومین سالگرد شهادت این مدافع امنیت گفت‌وگویی را با سیده پروانه عجمیان، خواهر شهید سید روح‌الله عجمیان، شهید مدافع امنیت البرز، ترتیب داده که در ادامه می‌خوانیم.

تسنیم: در ابتدا یک معرفی از خودتان داشته باشید؟

سیده پروانه عجمیان، فرزند اول خانواده و خواهر شهید عجمیان هستم. ما هفت خواهر و برادر بودیم و روح‌الله آخرین فرزند خانواده و متولد 20 بهمن 1374 بود و به دلیل تقارن تولدش با ایام پیروزی انقلاب، روح‌الله نام گرفت. تفاوت سنی من با برادرم 14 سال بود اما ارتباط خیلی خوبی با هم داشتیم.

تسنیم: آنچه از دوران کودکی و نوجوانی‌اش به خاطر دارید چیست؟

روح‌الله در کودکی زیبا، دلنشین، شاداب و کنجکاو بود، شیطنت‌های خاص خودش را داشت اما در عین حال مهربان بود و همین باعث شده بود همه او را دوست داشته باشند. هنوز هم به یاد آن روزهایی لبخند می‌زنم که یک موتور پلاستیکی داشتیم و او را روی آن می‌نشاندم و در کوچه می‌چرخاندم تا بازی کند و سرگرم باشد.

دوران ابتدایی که بود بر اثر سانحه تصادف، پایش دچار آسیب شد و خیلی روزهای سختی را گذراند. یکی از خواهرانم دانشجو بود و دیگری کوچک‌تر از آن بود که بخواهد روح‌الله را همراهی کند. به همین دلیل با من خیلی راحت‌تر از بقیه بود. حتی پدر و مادرم هم که می‌خواستند او را به بیمارستان ببرند گریه می‌کرد و می‌گفت که فقط آبجی مرا ببرد..

ما آن زمان تازه به کرج آمده بودیم و کسی را نمی‌شناختیم، به همین دلیل خودمان به هم وابسته بودیم و به قولی، همدم هم بودیم. بهبودی او حدود دو هفته طول کشید و من در این مدت، تمام‌وقت کنارش بودم و از او مراقبت می‌کردم. برایش داستان می‌گفتم و با او حرف می‌زدم تا سرگرم باشد و درد را احساس نکند و تلاش می‌کردم تحمل شرایط در بیمارستان برایش راحت‌تر باشد. پس از مدتی شرایط او بهتر و از بیمارستان مرخص شد.

تسنیم: رابطه‌تان با برادرتان چگونه بود؟ بیشتر چه ویژگی اخلاقی‌ای در او پررنگ بود؟

رابطه خوبی داشتیم. با فرزندان من هم مانند دوست رفتار می‌کرد، آن‌ها سه رفیق بودند که رفتارشان روی هم تأثیر می‌گذاشت. روح‌الله خوش‌اخلاق و مهربان بود و به همه احترام می‌گذاشت. با بچه‌ها مانند بچه و با بزرگ‌ترها رفتاری متفاوت داشت. از نظر من او فوق‌العاده بود زیرا از هیچ‌کس کینه‌ای به دل نمی‌گرفت و به نظر من این مهم‌ترین ویژگی او بود. همیشه فکر می‌کنم خوش به سعادتش که تلاش می‌کرد از کسی کینه‌ای به دل نگیرد، چون خشم و نفرت همه‌چیز را می‌سوزاند و از بین می‌برد.

اخبار کرج ,

تسنیم: او در خانواده چگونه رفتار می‌کرد؟ مثلاً بیشتر اهل شوخی بود یا جدی؟

چیزی که من همیشه از او به خاطر دارم، صورتی خندان و بانشاط است. سید روح‌الله خیلی اهل طنز و شوخی کردن بود، به ورزش و کوهنوردی علاقه داشت و برای دوستانش هم به نوعی جان فدا بود و سعی می‌کرد هر کاری دارند برایشان انجام دهد و در واقع در رفاقت سنگ تمام می‌گذاشت.

تسنیم: از آخرین دیدار یا گفت‌وگویتان چه چیزی به خاطر دارید؟

دو شب قبل از شهادتش، منزل ما بود و شب را همان‌جا ماند اما احساس می‌کردم روح‌الله همیشگی نیست، او شب‌های زیادی را پیش من می‌ماند اما آن شب با بقیه شب‌ها فرق می‌کرد. من نامشان را شب‌های وداع می‌گذارم، وداع خواهر و برادر.

او هر وقت پیش من بود خودش وارد آشپزخانه می‌شد و هر چه لازم داشت برمی‌داشت اما آن شب از جایش بلند نشد و خودم مانند مهمان از او پذیرایی کردم، شام مفصلی تدارک دیدم و … فکر می‌کنم می‌بینم انگار ته دلم خبر از اتفاق ناگواری می‌داد اما نمی‌دانستم چیست، نمی‌دانستم این آخرین پذیرایی من از داداش روح‌الله است.

هر چه صحبت می‌کرد فقط به صورتش زل می‌زدم و نگاهم را در نگاهش خیره می‌کردم اما گاهی نگاهم را می‌دزدیدم که متوجه نگرانی‌هایم نشود، دلشوره داشتم اما نمی‌دانستم برای چه. هیچ‌وقت خودم را این‌گونه ندیده بودم، شب طولانی و عجیبی بود، نیمه‌های شب از جا برخاستم و نگاهی به صورتش انداختم، خواب به چشمانم نمی‌رفت، انگار دنیا هم نمی‌خواست نگاهم را از صورت برادرم بردارم. کاش آن شب تمام نمی‌شد …

تسنیم: از لحظه شنیدن خبر شهادت برادر برایمان بگویید؟

من آن موقع بیرون از منزل بودم که تلفن همراهم زنگ خورد، پدرم بود، با دیدن نام پدر روی تلفن همراهم بند دلم پاره شد، آرام و قرار نداشتم، تلفن را پاسخ دادم، پدرم از من خواست به خانه آن‌ها بروم اما دلیلش را نگفت، نگران شدم، مجدد با او تماس گرفتم، پرسیدم: «کی فوت کرده؟» پدرم با صدایی لرزان و بی‌قرار گفت: «روح‌الله رو کشتن» بی‌اختیار تماس را قطع کردم و دویدم.

نمی‌دانم چگونه مسیر را طی کردم اما به یاد دارم در تمام طول مسیر بدنم می‌لرزید، نای ماندن و توان دویدن نداشتم اما سراسیمه دویدم و با شنیدن صدای شیون‌های مادرم فهمیدم به خانه رسیده‌ام. مادرم خیلی بی‌قرار بود، پدرم بی‌تابی می‌کرد و من با دیدن آن‌ها جگرم آتش می‌گرفت.

تا چهلم برادرم هم هنوز آرام نشده بودم و بی‌تابی می‌کردم. فرزندانم با دیدن بی‌قراری‌ها و گریه‌های من گریه می‌کردند و من با دیدن آن صحنه‌ها غم دلم چند برابر می‌شد. سخت‌ترین روزهای عمرم را می‌گذراندم و نمی‌خواستم باور کنم که روح‌الله دیگر در میان ما نیست.

از دست دادن عزیز برای هر خانواده‌ای بسیار سخت است اما نحوه شهادت غریبانه و مظلومانه سید روح‌الله نه فقط ما بلکه همه را ناراحت کرد. هر لحظه با خود فکر می‌کردم در آن لحظات چه دردی را تحمل کرده و چه کسی را صدا زده است. با هر ضربه که به بدنش، سرش و صورتش وارد شده چه حالی داشته است؟ سؤالات زیادی در ذهنم مرور می‌شد که تصور پاسخ‌هایشان گویی جانم را می‌گرفت.

نمی‌توانستم باور کنم … با خودم می‌گفتم مگر می‌شود دیگر روح‌الله را نبینم؟ مگر می‌شود او دیگر به منزل ما نیاید؟ مدام تکرار می‌کردم روح‌الله اهل آمدن بود، نه رفتن … به جرأت می‌گویم سخت‌ترین روزهای عمرم را گذراندم، روزهایی که انگار اصلاً نمی‌گذشتند، با رفتن روح‌الله دنیا برایم متوقف شد.

اخبار کرج ,

تسنیم: با توجه به تحمل این غم سنگین، شرایط روحی پدر و مادرتان چگونه است؟

من یک مادرم و می‌دانم برای پدر و مادر چقدر سخت است که پاره‌جگرشان در میان ضربات متعدد دیگران جان بدهد، می‌دانم آن‌ها با هر بار یادآوری آن روزها جانشان به لب می‌رسد اما هنوز نمی‌توانم به‌جای آن‌ها باشم. با همه این شرایط، واقعاً صبر را در رفتار پدر و مادرم دیدم. همان خدایی که وعده داده صابرین را دوست دارد، خودش هم صبر تحمل این داغ عظیم را به این پدر و مادر داد.

گاهی پدرم را در خفا می‌دیدم که آرام و بی‌صدا اشک می‌ریزد و این غم را از ما پنهان می‌کند تا ما نگران نباشیم. با دیدن این صحنه‌ها با خود می‌گویم هرچقدر هم صبور و قوی باشی، داغ جوان، آن‌هم ناجوانمردانه و با این شدت ظلمی که به او وارد شده، کمر می‌شکند. شهادت فرزند به دست دشمن آن‌قدر سخت نیست که به دست هم‌وطن دشوار است.

مادرم هم که تا مدتی تصور می‌کرد که روح‌الله با یکی دو ضربه به شهادت رسیده و خودش را جای مادران شهدای جنگ می‌گذاشت و صبور بود چون خبر نداشت با فرزندش چه کردند. به همین دلیل ما را هم به صبوری دعوت می‌کرد تا زمانی که در دادگاه از زبان قاتلانش جزئیات ماجرا را شنید و تصویرش را دید و دلیل زخم‌های وارد شده بر صورت فرزندش را متوجه شد، از همان‌جا مادرم دیگر مادر سابق نشد.

تسنیم: در روزهای بعدازآن، مردم و دوستانش چطور با شما همدردی کردند؟

یکی از دوستان او تا یک ماه پس از آن حادثه و شهادت روح‌الله نمی‌توانست گریه کند، مدام کنار مزارش بود تا شاید باور کند روح‌الله رفته است اما باز هم نمی‌توانست این فراق را باور کند. من که خواهر بودم و شرایطم از دوستانش بدتر بود و حق داشتم باور نکنم اما نمی‌توانم خودم را جای پدر و مادرم بگذارم که چه بر سرشان آمد.

بسیاری از مردم با ما همدردی می‌کردند. جمعیت زیادی در مراسم تشییع سید روح‌الله شرکت و با سردادن شعارهای مختلف نفرت خود از اغتشاشگران و همدردی خود با ما را اعلام کردند اما در این میان برخی هم از سوی دیگر سنگ تمام گذاشتند و ما را به یاد کربلا انداختند.

تا روز چهلم او نیز هنوز برخی اغتشاشگران به منزل پدرم نزدیک می‌شدند و آن‌ها را تهدید می‌کردند اما بچه‌های محل و بسیجیان مقابل درب منزل کشیک می‌دادند تا آسیبی به آن‌ها نرسد. هوا کم‌کم سرد شد و بهمن از راه رسید و همه دوستان و بسیجیان محل برای داداش روح‌الله جشن تولد گرفتند و سنگ تمام گذاشتند.

تسنیم: سخت‌ترین موضوعی که امروز می‌بینید و تحمل آن برایتان دشوار است، چیست؟

یکی از مواردی که قلب ما را به درد می‌آورد، موضوع بی‌حجابی است. من یقین دارم که نه‌تنها سید روح‌الله بلکه همه شهدای این سرزمین از این اتفاق ناراضی هستند و دل خانواده‌هایشان با دیدن این شرایط آتش می‌گیرد.

تسنیم: آیا هنوز هم نشانه‌ها یا یادگارهایی از او دارید که با دیدنش آرام بگیرید؟

همه‌جای خانه ما بوی او را می‌دهد و گوشه آن یاد روح‌الله را برای ما زنده می‌کند، از نگاه ما روح‌الله نرفته و در بین ما حضور دارد اما حضور فیزیکی او را شاهد نیستیم، هنوز لباس‌هایش هستند و بوی او را می‌دهند، هر جای خانه ردپای او دیده می‌شود. هنوز هم با دیدن لوازم به‌جامانده از او بی‌تاب و بی‌قرار می‌شویم و به یاد مظلومیتش اشک می‌ریزیم.

اخبار کرج ,

تسنیم: اگر بخواهید سید روح‌الله را در چند جمله توصیف کنید، چه می‌گویید؟

به نظر من روح‌الله لیاقت بهترین‌ها را داشت چون بهترین‌ها را برای مردم می‌خواست. دلسوز، فداکار و نترس بود، او لیاقت شهادت را داشت و خدا بهترین پاداش را برای خلوص نیت او در نظر گرفت. روح‌الله با شهادتش، عاشورا را به نوعی ترسیم کرد و به دیگران گفت که جدش در میان شقی‌ترین افراد این عالم، چگونه به شهادت رسید اما جاودانه شد.

همیشه فکر می‌کنم او در آن دنیا به ارباب بی کفنش می‌گوید آقاجان ببین ظالمان چگونه بدنم را روی زمین کشیدند و شادی کردند! اما هنوز این درد گوشه‌ای از دردهای شما نبود که با اسب بر بدن نازنینتان تاختند و هلهله کردند. آقاجان دیدی که با کفشی که نوک آن فلزی بود چگونه بر صورتم کوبیدند، پیشانی‌ام را شکافتند و دل مادرم را آتش زدند؟ همان‌گونه که بر صورت شما تاختند و دل مادرتان زهرا را آتش زدند.

زمانی که برای وداع با پیکر برادرم رفته بودم زخم روی پیشانی‌اش را دیدم و با خود می‌گفتم مگر می‌شود چاقو این‌گونه صورت را زخمی کند؟ تا اینکه در اعترافات قاتلان شنیدم که چه بلایی بر سر او آوردند. فقط خدا می‌داند مادرم با دیدن آن صحنه چه کشید و پدرم چگونه کمرش خم شد. یکی از آن‌ها گفت پنجه کفشی که با آن به صورتش زدم فلزی بود …

تسنیم: به نظر شما شهادت سید روح‌الله چه پیامی برای نسل امروز داشت؟

برادرم با دوستان این نظام و انقلاب دوست و با دشمنان آن‌ها دشمن بود و به این اعتقاد خود ایمان داشت و مطمئن بود آنچه می‌تواند این مملکت را نجات دهد، پیروی از ولایت‌فقیه است. او با شهادتش پیامی به نسل امروز داد که پشتیبان ولایت‌فقیه باشند و ایشان را تنها نگذارند.

او برای حفظ امنیت مردم این سرزمین هر چه در توان داشت به کار گرفت و نمی‌خواست دشمن قدمی به سمت این سرزمین بردارد. خیلی دلش می‌خواست مدافع حرم باشد و دوران سربازی‌اش را در حرم حضرت زینب (س) سپری کند، همیشه می‌گفت اگر ما به سوریه نرویم دشمن وارد خاک ما می‌شود و ناموس ما به خطر می‌افتد. شهادت در سوریه و در مسیر دفاع از حرم نصیبش نشد اما به قول حاج قاسم، جمهوری اسلامی ایران حرم است و برادرم در مسیر دفاع از این حرم به شهادت رسید.

تسنیم: اگر امروز سید روح‌الله در میان ما بود، درباره شرایط امروز جامعه چه می‌گفت؟

من فکر می‌کنم اگر امروز این شرایط را می‌دید می‌گفت: حواستان به کسانی باشد که به فکر مردم نیستند و می‌خواهند کار شهدا نیمه‌کاره بماند، اگر بود می‌گفت که شهدا به خاطر این مملکت رفتند اما تصور نکنید با رفتن آن‌ها کار تمام شده است، نه، تازه کار جوانان شروع شده است و باید از وطن مراقبت کنند.

تسنیم: برای جوانانی که هم‌نسل او هستند، چه پیامی دارید؟

من از کودکی علاقه خاصی به شهدا داشتم و یاد آن‌ها آرامش خاصی به من می‌دهد اما هیچ‌گاه نتوانستم آن‌گونه که شایسته است از آن‌ها قدردانی کنم، حتی اگر تمام زندگی‌ام را هم بگذارم نمی‌توانم یک‌لحظه از شجاعت و رشادت آنان را جبران کنم، به همین دلیل از خدا می‌خواهم مرا شرمنده شهدا نکند و دستم را بگیرد.

به جوانان این دیار هم می‌گویم که سید روح‌الله‌ها و آرمان‌ها رفتند تا دست خائنان از این مملکت دور بماند و مردم در آرامش و آسایش باشند. پس نگذارید این انقلاب به دست نااهلان بیفتد. فراموش نکنند که امنیت امروز ما مرهون خون شهدایی است که در راه حفظ این نظام جان دادند.

از آن‌ها می‌خواهم که معرفت خود را بالا ببرند و در مقابل ظلم و دشمن ظالم سکوت نکنند، هدف دشمن مشخص است. تفاوت میان دوست و دشمن را بدانند چراکه همبستگی با دشمن غیرقابل‌جبران است و تحت هیچ شرایطی به دشمن اعتماد نکنند. البته مردم ما فهیم و دانا و با بصیرت هستند و مرزها را می‌شناسند و در جنگ 12 روزه هم این را به خوبی ثابت کردند.

تسنیم: فکر می‌کنید مردم چگونه می‌توانند یاد و راه سید روح‌الله‌ها را زنده نگه‌دارند؟

مردم تا به امروز برای این نظام سنگ تمام گذاشته‌اند و هر جا دشمن نقشه‌ای برای این کشور کشیده از خجالتش درآمده‌اند و او را ناامید کردند. مردم خیلی به شهدا علاقه دارند و به تحقق آرمان‌های آن‌ها کمک می‌کنند و همین موضوع دشمن را عصبانی کرده است.

البته عده کمی هم عنوان می‌کنند که شهدا اختیار با خودشان بود، نمی‌رفتند و این بزرگ‌ترین ظلم در حق شهداست. ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم خودمان را به‌جای شهیدی بگذاریم که جان‌برکف در میدان حاضر شد و به دل خطر زد اما می‌توانیم نمک روی زخم خانواده شهدا نپاشیم.

ناسپاس نباشیم و در همه کارها شهدا را به یاد داشته باشیم و در همه‌جا حتی پشت میز کار هم سنگری بسازیم و با عمل خود، از این کیان دفاع کنیم. مبادا در کارمان لغزشی باشد که دل شهدا و خانواده‌های آن‌ها را خون کند. گام‌هایمان به‌حق و برای مردم و در مسیر رفاه آنان باشد.

ما همچنین مدیون همه ‌جانبازانی هستیم که با پای خود به جبهه رفتند و بدون پا برگشتند، سالم رفتند و شیمیایی شدند یا با بیماری اعصاب و روان بازگشتند. مدیون عزیزانی هستیم که به خاطر حفظ مرزها از جان خود گذشتند و با ترس و دلهره زندگی کردند تا ما در آرامش باشیم.

تسنیم: وقتی نام شهید عجمیان را می‌شنوید، بیشتر دلتان تنگ می‌شود یا احساس افتخار می‌کنید؟

افتخار می‌کنیم به سعادتمندی و عاقبت‌به‌خیری برادرم، اما دل‌تنگیم از اینکه او را نمی‌بینیم، یاد نحوه شهادتش که می‌افتیم، دنیا در مقابل چشمانمان تار می‌شود و دلمان می‌شکند از آنانی که به هم‌وطن و همنوع خود رحم نکردند، راه را بر مردم بستند و به نام آزادی جوانی را تا مرز شهادت کتک زدند.

اخبار کرج ,

برخی معتقد بودند که آن‌ها گمراه شده و گول خورده بودند، اما هدف اغتشاشگران، فتنه، آشوب، ایجاد ناامنی آگاهانه، بی‌بندوباری، بی‌حجابی به نام آزادی و … بود. آن‌ها می‌خواستند مدافعان امنیت را از سر راه خود بردارند تا این مملکت را به دست دشمن بدهند اما خون این شهدا مانع شد و سرفرازی ایران را رقم زد.

تسنیم: دوست دارید رسانه‌ها چه کار ویژه‌ای برای بزرگداشت برادرتان انجام دهند؟

انصافاً رسانه‌ها برای شهدا تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اند و ما نیز واقعاً از زحمات آن‌ها تشکر می‌کنیم، اما هنوز هم در برخی موارد باید بیشتر کار شود، برخی دلشان نمی‌خواهد نامی از شهدا باقی بماند اما رسانه‌های انقلابی نباید بگذارند یاد شهدا فراموش شود. یاد شهدا تنها به نام‌گذاری یک مکان نیست، یاد شهدا باید در رفتار مردم و مسئولان زنده نگه داشته شود. یقین دارم هر کس که در مسیر شهدا گام برمی‌دارد روزی پاداش آن را خواهد گرفت.

گفت‌وگو: صدیقه صباغیان

انتهای پیام/.


Source link

درباره ی طلوع ارتباطات

ورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است

مطلب پیشنهادی

بازگشت خودروی مشهور بعد از ۱۰۰ سال / کنتیننتال سوپراسپرت معرفی شد

امیرمسعود عابدین: در دهه ۱۹۲۰، زمانی که بنتلی نخستین سوپراسپرت (Supersports) را معرفی کرد، هدف ساده بود: ساخت …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *