به گزارش گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم، علی کاکادزفولی جامعهشناس سیاسی و مسئول میز سیاست و جامعه مرکز مطالعات راهبردی خبرگزاری تسنیم در یادداشتی با عنوان «بازپسگیری «آینده»؛ چرا و چگونه باید پروژه آیندهسازی دشمنان برای جمهوری اسلامی ایران را خنثی کرد؟» نوشت: “در آستانه گذر نیم قرن از استقرار جمهوری اسلامی ایران، عملیات شناختی دشمن در میدان آیندهستیزی با محوریت گفتمان «فروپاشی» که از یک تحلیل سیاسی به یک «روایت راهبردی» در کارزار جنگ شناختی علیه نظام تبدیل شده؛ ابعاد پیچیدهتر پیدا کرده است. این روایت که از نخستین روزهای انقلاب 1357 توسط برخی نخبگان و دولتهای غربی مطرح بود، اکنون با ابزارهای نوین رسانهای و در پی تحولات منطقهای، بهویژه پس از جنگ دوازدهروزه ایران و اسرائیل، بهشکلی سازمانیافتهتر در اندیشکدهها، رسانههای بینالمللی و شبکههای فارسیزبان بازتولید میشود.
هدف این جنگ شناختی، تأثیرگذاری بر قوه ادراک نخبگان و افکار عمومی، تضعیف سرمایه اجتماعی و القای حس بنبست و بیآیندگی در جامعه ایران است.
تحلیل پیشِرو در پی آن است که این روایت راهبردی را از زوایای مختلف مورد کالبدشکافی قرار دهد و به این پرسش پاسخ دهد؛ چرا و چگونه باید پروژه آیندهسازی دشمنان برای جمهوری اسلامی ایران را خنثی کرد؟
برای پاسخ به این سؤال باید ابتدا سیر تاریخی شکلگیری و تطور روایت فروپاشی از ابتدای انقلاب تا امروز بررسی شود تا مشخص گردد این گفتمان چگونه در هر دهه، متناسب با تحولات داخلی و بینالمللی، خود را بازتعریف کرده است.
در مرحله بعد باید مشخص شود؛ بازیگران اصلی و پیشبرنده این روایت چهکسانی هستند؟ و با چه انگیزهها و کارکردهایی در این میدان نقشآفرینی میکنند؟
گام بعدی کاوش در انگیزههای عمیق و لایهلایه راهبردی، روانی و اقتصادی پشت این روایت است تا مشخص شود چگونه فروپاشی، از یک سناریوی احتمالی به یک هدف مطلوب برای دشمنان جمهوری اسلامی تبدیل میشود و چگونه از آن برای فرسایش انسجام ملی و تضعیف اراده مقاومت ایران بهرهبرداری میشود.
و در گام آخر باید تأثیرات بالقوه این روایت بر جامعه، بهویژه نسل جوان و همچنین بر ذهنیت و ساختار تصمیمگیری مسئولان نظام را مورد بررسی قرار داد تا به توان راهکارهایی برای خنثیسازی این پروژه دشمن در جنگ شناختی طراحی و زمینههای اجرای آنها با هدف مأیوسسازی دشمن فراهم کرد.
1. سیر تاریخی روایت فروپاشی از 1357 تا امروز
1-1. دهه نخست انقلاب
در سالهای نخست پس از 1357 بخش بزرگی از نخبگان سیاسی در غرب گمان میکردند نظام جدید در تهران گذرا است. بحران گروگانگیری، درگیریهای داخلی و سپس جنگ عراق علیه ایران، بسیاری را به این نتیجه رسانده بود که این ساختار توان مدیریت بحرانهای طولانی را ندارد و در نهایت زیر فشار نظامی و اقتصادی از هم میپاشد. این انتظار برآورده نشد و تجربه دفاع مقدس هشت ساله، سرمایهای از انسجام و مشروعیت برای حاکمیت ایجاد کرد که محاسبات اولیه را برهم زد.
1-2. پس از جنگ سرد و رؤیای دومینوی لیبرال
پس از فروپاشی شوروی، ایران به چشم «نظام ایدئولوژیک بعدی» دیده شد. بخشی از ادبیات سیاست خارجی آمریکا و اروپا بر این فرض شکل گرفت که روند اصلاحات اقتصادی و سیاسی در تهران دیر یا زود ماهیت نظام را دگرگون میکند. شبکههای ماهوارهای فارسی زبان، برنامههای حمایت از گذار دموکراتیک و پروژههای جامعه مدنی، در همین فضا طراحی و اجرا شدند.
1-3. پرونده هستهای و الگوی انقلاب مخملی
با برجسته شدن پرونده هستهای و تشدید تحریمها، روایت فروپاشی رنگ تازهای گرفت. فرض جهانیشده این بود که ترکیب فشار اقتصادی، انزوای دیپلماتیک و شکافهای داخلی، میتواند به تغییر حکومت بدون جنگ تمام عیار منجر شود. اتفاقات سال 1388 برای بخشی از ناظران خارجی نشانه نزدیک شدن این سناریو بود و با اعتراضات رنگی در اروپای شرقی مقایسه شد. شکست آن موج برای تغییر ساختار قدرت، امید به فروپاشی فوری را در آنها کم کرد اما خود روایت را از میان نبرد.
1-4. از تحولات کشورهای عربی تا جنگ دوازدهروزه
تحولات کشورهای عربی و سقوط رژیمهایی مانند قذافی و بنعلی پرسش «نوبت ایران» را در بسیاری از گزارشها برجسته کرد. با اتفاقات 1396 و 1398 و سپس رخدادهای 1401 این پرسش دوباره به متن برگشت و در گزارشهایی مانند مجموعه «ایران در حال گذار» در کلینگندیل، ایران به عنوان «دولت انقلابی در تنگنا» توصیف شد.
جنگ دوازدهروزه ایران و اسرائیل در خرداد 1404 نقطه عطف دیگری بود. تحلیلهای متعددی در نیولاینز و مؤسسات مشابه منتشر شد که میکوشیدند اثر حملات اسرائیل و آمریکا به زیرساختهای هستهای و موشکی ایران و قطع گسترده اینترنت را بر آینده نظام بررسی کنند، در این میان، اندیشکدهای مثل هنری جکسون یک گام جلوتر رفت و «فروپاشی رژیم» را بهصراحت بهعنوان هدف مطلوب سیاست غرب طرح کرد.
2. معماران و حاملان روایت فروپاشی
2-1. دولتهای متخاصم و ائتلافهای منطقهای
2-2. اندیشکدهها و محافل سیاستگذاری
2-3. رسانههای فارسیزبان برونمرزی
2-4. اپوزیسیون و اقتصاد سیاسی فروپاشی
3. ستونهای اصلی روایت «فروپاشی»
برای فهم این جنگ شناختی، باید ساختار درونی روایت را شناخت؛ میتوان دستکم از پنج محور سخن گفت؛
3-1. جامعه ازهمگسیخته
در این محور، ایران به عنوان جامعهای معرفی میشود که در آن همه چیز در حال فروپاشی است.
3-2. حاکمیت پوسیده و بیجان
محور دوم بر تصویر ساختار قدرت تمرکز میکند. مباحث مربوط به جایگاه رهبری، اختلاف جناحها و حضور نهادهای امنیتی، به صورت مجموعهای از شکافهای غیر قابل ترمیم بازنمایی میشود.
3-3. مشروعیت ازدسترفته
در این محور، جامعه به دوگانه ساده مردم و حاکمیت تقلیل مییابد. مشارکت پایین در انتخابات، اعتراضات و گزارشهای حقوق بشری به عنوان ادله پایان مشروعیت به کار میروند.
3-4. بنبست اصلاح
محور چهارم، امکان اصلاح درونزا را نفی میکند.
3-5. رستگاری پس از سقوط
جذابترین بخش روایت فروپاشی، تصویر روز بعد است. ایران پس از سقوط جمهوری اسلامی، کشوری آزاد، مرفه، بدون تحریم و مورد استقبال جهان تصویر میشود که به سرعت به الگوی توسعه تبدیل خواهد شد.
4. انگیزههای چندلایه پشت این روایت
4-1. انگیزه راهبردی
در سطح راهبردی، فروپاشی به معنای حذف یک بازیگر مزاحم از معادله توازن قوا است.
4-2. انگیزه روانی و اجتماعی
در سطح روانی، هدف اصلی روایت فروپاشی قطع پیوند نسلهای جوان با آینده این نظام است.
4-3. انگیزه اپوزیسیون
برای اپوزیسیون پراکنده خارج، روایت فروپاشی ابزار اصلی بسیج هواداران و جلب حمایت خارجی است.
4-4. انگیزه رسانهای و اقتصادی
در منطق شبکههای اجتماعی، روایتهای ملتهب بیشتر دیده میشوند. تیترهایی مانند «ایران، ساعاتی تا فروپاشی» یا «ایران در آستانه فروپاشی» دهها برابر نسبت به تحلیلهای سرد و میانهرو کلیک میگیرد.
4-5. اختلال در سامانههای ادراکی
روایت فروپاشی در این چارچوب از بحث رسانهای هم فراتر میرود و به ابزاری تبدیل میشود برای تضعیف اعتماد به نفس جمعی و مختل کردن محاسبات نخبگان حاکم.
5. آثار روایت فروپاشی
5-1. جامعه چندپاره
طبقه متوسط شهری و نخبگان دانشگاهی حساسترین لایه نسبت به این روایتاند. آنها هم فشار اقتصادی را حس میکنند و هم به منابع خبری متنوع دسترسی دارند. اگر چشمانداز اصلاح و آینده روشن در داخل طرح نشود، آنان به سمت نوعی «بیاعتمادی ساختاری» نسبت به اصلاحپذیری نظام سوق پیدا میکنند که نتیجهاش کاهش مشارکت و فاصله گرفتن از همکاری سازنده است.
5-2. مسئولان و تله دو افراط
روایت فروپاشی بر ذهن مسئولان نیز اثر میگذارد که منجر به حساسیت و تشدید نگاه امنیتی به مسائل اجتماعی میشود و یا با بی اعتنایی آن را به جنگ روانی دشمن تقلیل داده و نسبت به اهداف عملیاتی دشمن دچار غفلت میشوند
6. خطوط کلی یک پاسخ عقلانی
برای خنثیسازی پروژه آیندهسازی دشمن با محوریت قرار دادن روایت فروپاشی اقدامات و راهکارهای زیر باید مورد توجه قرار داده شود.
1. تفکیک صریح میان نقد واقعی و عملیات شناختی؛ پذیرش وجود مشکلات اقتصادی و حکمرانی پیششرط اعتبار هر روایتی است که میخواهد با جنگ روانی مقابله کند. پنهان کردن واقعیت، میدان را به روایت رقیب میسپارد.
2. شفافیت دادهای؛ بیاعتمادی به آمار رسمی باعث میشود هر عددی از سوی رسانههای معاند، حتی اگر دقیق نباشد، باورپذیرتر شود. دسترسی پژوهشگران مستقل و رسانهها به دادههای اقتصادی و اجتماعی و امکان راستیآزمایی عمومی، تصویر مسئولانهتری از حاکمیت ارائه میدهد و دست روایت فروپاشی را میبندد.
3. ارتقای سواد رسانهای؛ باید جامعه را با سازوکار تولید روایت، شبکههای رباتی و دستکاری آمار آشنا کرد. جامعهای که ابزار تحلیل محتوای رسانهای را بشناسد، کمتر تسلیم تصویر یکسویه میشود.
4. بازطراحی روایت ملی؛ ترکیب صادقانه دستاوردها و ناکامیها، به مراتب قانعکنندهتر از سیاه و سفید دیدن است. برخی گزارشها نشان دادهاند که فشار حداکثری و جنگ، برخلاف امید طراحان، به فروپاشی ساختار دولت در ایران منجر نشده و در مواردی حتی انسجام را تقویت کرده است. تبیین این واقعیت همراه با نقد رو به جلوی ضعفهای داخلی به همراه ارائه راه حل، میتواند حس عزت ملی و نیاز به اصلاح را به هم پیوند دهد.
5. حل تدریجی مشکلات واقعی؛ هیچ روایت رسانهای به تنهایی نمیتواند تصویری را که مردم از زندگی روزمره خود دارند تغییر دهد. هر گام ملموس در کاهش فساد، بهبود معیشت، کاهش تبعیض و ارتقای کارآمدی قوه قضاییه و دیوانسالاری، مستقیما روایت فروپاشی را تضعیف میکند.
7. آیندهاندیشی بهعنوان ضدروایت
نقطهای که روایت فروپاشی روی آن سوار میشود، احساس بیآیندگی است. وقتی فرد باور کند ادامه منطقی امروز فقط به انفجار ختم میشود، انگیزهای برای اصلاح از درون و مشارکت سازنده باقی نمیماند. در مقابل، آیندهاندیشی تلاش میکند پیوند میان امروز و فردا را احیا کند و نشان دهد که حتی از دل وضعیت دشوار کنونی نیز میتوان سناریوهای قابل برنامهریزی ساخت.
در سالهای اخیر، بخشی از ادبیات سیاستی در خود غرب نیز بر این نکته تأکید کرده است که فشار بیهدف بر ایران میتواند نه به فروپاشی کنترلشده بلکه به هرج و مرج منطقهای منجر شود. این بحث پنجرهای برای طرح گفتمان آیندهمندی در داخل ایران باز میکند. آیندهاندیشی زمانی جدی گرفته میشود که چند شرط همزمان فراهم شود؛
اول، گفتوگو درباره آینده از سطح اسناد رسمی به برنامههای رسانهای، آموزش عمومی و گفتوگوهای نخبگانی راه پیدا کند. آینده انرژی، آب، جمعیت، اشتغال و فناوری باید موضوع بحث عمومی باشد، نه فقط پرونده فنی کارشناسان.
دوم، هر تصویر از آینده به پروژههای واقعی امروز گره بخورد؛ وقتی جامعه میبیند که سرمایهگذاری روی انرژیهای تجدیدپذیر، اصلاح الگوی مصرف، توسعه زیرساختهای دیجیتال و تقویت شرکتهای دانشبنیان در حال انجام است، آینده برایش از سطح شعار به سطح فرآیند قابل مشاهده منتقل میشود.
سوم، نسلهای جوان و حتی نوجوان در مقام بازیگر نه مخاطب صرف در طراحی این آینده نقش داشته باشند؛ تجربه جنبشهای اجتماعی و شبکههای داوطلبانه، فعالیتهای مؤثر شرکتهای دانش بنیان در عرصههای مختلف نشان داده است که جوانان ایرانی در موضوعاتی مانند محیط زیست، شهر، عدالت اجتماعی و فناوری، ظرفیت بالایی برای ابتکار دارند. به رسمیت شناختن این ظرفیت، احساس تعلق به آینده ایران را تقویت میکند و در برابر پروژه آیندهسازی دشمن در جنگ شناختی برای جمهوری اسلامی ایران با محوریت روایت و گفتمان فروپاشی سد میسازد.”
متن کامل این گزارش را اینجا مطالعه کنید.
انتهای پیام/
Source link
پایگاه خبری ایده روز آنلاین