به گزارش خبرگزاری تسنیم از تبریز، امسال، لطف الهی شامل حالمان شد تا پس از ثبتنام در طرح حج دانشجویی و قبولی در لیست ذخیره، با عدم ثبتنام تعدادی از پذیرفتهشدگان اصلی، من و همسرم نیز توفیق حضور در جمع کاروان متأهلین و اساتید را پیدا کنیم.
کاروان روضةالزهرا با حضور 120 نفر از دانشجویان و اساتید استانهای آذربایجانشرقی، آذربایجانغربی و اردبیل از فرودگاه اردبیل راهی سرزمین وحی شد؛ سفری متفاوت، سفری که هیچ زائر دیگری حتی اگر هزار بار آمده باشد؛ نمیتواند از تکرار شدن سخن بگوید، زیرا حج هر بار تولدی تازه است.
«تو به زیارت نیامدهای؛ تو حج کردهای…»
باور این تجربه از همان ساعات نخست دشوار بود؛ حج تنها رسیدن به کعبه نیست، حج نتیجهی بریدن است؛ و کعبه تنها «سنگنشان» است، نشانهای که راه را گم نکنی.
در این خانه، نه جباران مالکاند، نه قدرتها، نه صاحبان زر و زور؛ صاحب خانه خداست و اهل خانه مردماند و انسان وقتی تا «خود» در حرم است، به حرم راه ندارد.
از میقات تا لبیک / لحظهای شبیه رستاخیز
میقات کاروان ما مسجد جُحفه بود. هوا رو به تاریکی میرفت و احکام احرام بار دیگر مرور شد.
لباسهایی که بوی دنیا داشت کنار گذاشته شد؛ همان لحظهای که در دل میگویی: خدایا، همانگونه که این پوشش را از تن به در کردم، آلودگی و گناه را از جانم دور کن.
نماز احرام با دلهایی لرزان خوانده شد و آنگاه… آغاز.
آوای «لبیک» در مسجد پیچید؛
صحنهای که به قیامت شبیه است: همه یکرنگ، همه یکشکل، همه بیتکلف، همه همقصد.
تنها یک صدا شنیده میشود: لبیک اللهم لبیک…
اولین دیدار با کعبه؛ لحظهای که قلب در برابر نور خم میشود
هنوز چشمها آن «خال سیاه نشسته بر دریای سپید» را ندیده بود، اما هر قدم عطش را بیشتر میکرد.
در لحظاتی نزدیک به فجر، میان نماز صبح تا طلوع آفتاب، هنگامی که آسمان درهایش را به روی بیداردلان میگشاید، دو رکعت نماز خواندم و هنگام برخاستن از سجده…
کعبه در برابر چشمانم نمایان شد. نه ناگهانی، بلکه مانند نوری که پردهای پنهان را آرام کنار میزند.
دل لرزید؛ اشک آمد؛ و فهمیدم:
اینجا پایان نیست؛ این آغاز راه خداست.
و بالای سر زائران، فوج فوج کبوتران مسجدالحرام میچرخیدند؛ گویی آنها مأمورند عاشقان را تا آستان محبوب بدرقه کنند.
زیارت از دور؛ غم سهم بانوان در قبرستان ابوطالب
در قبرستان ابوطالب آرام گرفتهاند: حضرت عبدالمطلب، حضرت هاشم، حضرت ابوطالب و امالمؤمنین حضرت خدیجه (سلامالله علیها).
اما بنابر فقه اهلسنت که ورود بانوان به قبرستان را جایز نمیداند، سهم ما تنها سلام از دور بود؛ و همین فاصله، به اندازه تمام غربت تاریخ آزاردهنده.
مکه؛ میان تاریخ و مدرنسازی
مکه شهری تاریخی است؛ اما از تاریخش کمتر اثری مانده. به جای احیای میراث، بیشتر تخریب و نوسازی شده است.
خانه محل تولد پیامبر اکرم(ص) تبدیل به کتابخانه؛ خانه حضرت خدیجه(س) تخریبشده؛ و تنها مسجدالحرام و اماکن اعمال حج باقی ماندهاند—آن هم با چهرهای کاملاً مدرن.
پروژههای عمرانی عظیم در تمام نقاط شهر دیده میشود؛ از برجها تا تونلها و محوطهسازیها، و البته پروژههای کلان در اطراف حرم که شب و روز ادامه دارد.
در عین حال، سبک زندگی عربی در مکه حفظ شده است: لباس سنتی دشداشه برای مردان _ حتی دانشآموزان _ و روبنده برای بخش زیادی از بانوان، حتی کارمندان و فروشندگان.
و اکنون…
امروز روز سوم حضور کاروان روضةالزهرا در حج است. دو روز دیگر، پس از پایان اعمال در مکه، ما زائران دانشجو و استاد راهی شهر مقدس مدینه منوره خواهیم شد؛ شهری که جان هر حاجی در آرزوی سلام بر رسول خدا(ص) آرام نمیگیرد. اما هنوز هراس رفتن از مکه در دل است؛ چگونه میتوان از خانه خدا دل کند، وقتی سیراب نشدهای؟
حج پایان سفر نیست؛ آغاز انسان است.
گزارش از مائده مهدوی
انتهای پیام/
Source link
پایگاه خبری ایده روز آنلاین




