به گزارش خبرگزاری تسنیم از خرمآباد، در روزگاری که صحنهی سیاست جهانی با سرعتی بیسابقه دگرگون میشود، نشانههای فروپاشی نظم کهنهی غربی بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است. تمدنی که قرنها خود را معیار پیشرفت و عقلانیت میدانست، امروز در برابر بحرانهای درونی و آشکار ضعف سیاسی، اقتصادی و اخلاقی به لرزه افتاده است. از درون کاخهای سفید و شیشهای غرب تا خیابانهای پرزرقوبرق اروپا، پژواک فروپاشی اقتدار و اعتبار شنیده میشود.
تحولات اخیر در مناسبات میان آمریکا و اروپا، بهویژه رفتار تحقیرآمیز دونالد ترامپ با رهبران اروپایی، نماد روشنی از این افول تاریخی است. آنچه روزگاری اقتدار غرب خوانده میشد، امروز به نمایش وابستگی و سردرگمی بدل شده است. از منظر تاریخی، این رخدادها را نمیتوان صرفاً نزاع سیاسی دانست، بلکه باید آن را نشانهی تغییر یک دوران و تحقق تدریجی وعدهی الهی دانست که میفرماید: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ…»
در یادداشتی به قلم حجتالاسلام علی لرستانی، مسئول امور روحانیون نمایندگی ولیفقیه در سپاه حضرت ابوالفضل علیهالسلام لرستان، این تحولات از زاویهای عمیقتر بررسی شده است؛ زاویهای که سیاست روز را در بستر سنتهای الهی و سیر تاریخی قدرت تحلیل میکند. ایشان در این نوشتار، تحقیر ظاهری رهبران غرب را نه حادثهای گذرا، بلکه نشانهای از تحقق سنت الهی «استخلاف مستضعفان» و آغاز دورهای تازه از بیداری ملتها میداند.
متن یادداشت بدین شرح است:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ
﴿وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ﴾
«و ما اراده کردهایم که بر مستضعفان زمین منت نهیم، آنان را پیشوایان قرار دهیم و وارثان (زمین) گردانیم.»سوره قصص، آیه 5
این آیه نه فقط وعدهای الهی بلکه نقشهای از سنت تاریخی خداوند است سنتی که در آن روزگار سلطهی مستکبران پایان مییابد و ملتهای بهظاهر خاموش، وارث زمین میشوند. این قانون تغییرناپذیر تاریخ است،هر تمدنی که بر ظلم بنا شود، در نهایت با تحقیر و فروپاشی به زمین خواهد خورد.
امروز نشانههای این وعده را میتوان در جهان غرب دید جایی که فروپاشی غرور امپراتوریها دیگر در کتابهای تاریخ نیست بلکه در برابر دوربینهای تلویزیونی و نگاه جهانیان رقم میخورد.
ترامپ تنها یک سیاستمدار پرهیاهو و بیپروا نیست؛ او آینهایست که چهرهی واقعی غرب را به خود غرب نشان میدهد. کسی که نقاب از تمدن پوشالی آنان برداشت و پرده از وابستگی و ذلت اروپاییان در برابر آمریکا کنار زد.
صحنهای که در آن نخستوزیر بریتانیا با چهرهای مضطرب، مانند شاگردی که از استاد اجازهی سخن گفتن میخواهد، دست بالا میبرد تا شاید از ترامپ اجازه بگیرد، فقط یک لحظهی خجالتآور دیپلماتیک نبود. آن لحظه در حقیقت نقطهی عطفی در تاریخ تحقیر غرب بود. لحظهای که فروپاشی غرور امپراتوری پیر بریتانیا در برابر چشمان جهانیان به تصویر کشیده شد.
همان بریتانیایی که قرنها بر جهان حکومت میکرد، ملتها را تجزیه میکرد فرهنگها را میبلعید و ثروت کشورها را غارت مینمود امروز در برابر یک تاجر بیادب آمریکایی ساکت و درمانده ایستاده است. تاریخ چه زیبا انتقام خود را گرفته است همان دستهایی که روزگاری ملتی را تحقیر میکردند امروز خود به لرزه افتادهاند
ترامپ با تمام رفتارهای عوامفریبانهاش حقیقتی بزرگ را آشکار کرد اروپا بدون آمریکا هیچ است.
این جمله شاید برای برخی گزنده باشد، اما واقعیتیست که اکنون بر دیوار کاخهای لندن پاریس و برلین نوشته شده است. اروپا دیگر آن قاره مغرور قرون گذشته نیست قارهای پیر، بیرمق، وابسته و محتاج رضایت واشنگتن است
تحقیر ترامپ از استارمر فقط تحقیر یک سیاستمدار نبود بلکه تحقیر یک تمدن بود تمدنی که قرنها مدعی عقلانیت، آزادی و اخلاق بود. تمدنی که خود را معمار نظم جهانی میدانست و اکنون باید از اخم یا لبخند رئیسجمهور آمریکا بفهمد که تا چه اندازه اجازه دارد بازی کند.
غرب امروز دیگر منبع قدرت نیست بلکه نمایشگاه قدرت ویترینی پرزرقوبرق از ارزشهای پوسیده است در پشت هر لبخند دیپلماتیک و هر شعار حقوق بشری ترس از فروپاشی موج میزند. ترس از آنکه دلار از تخت پادشاهی پایین کشیده شود، ناتو از هم بپاشد، و صدای استقلال از شرق و جنوب جهان بلندتر گردد.
ترامپ در واقع چهرهی واقعی روابط غربی را آشکار کرد روابط ارباب و رعیتی، نه شراکت برابر. اروپا هنوز مستعمرهی فکری آمریکاست حتی اگر پرچمش را مستقل بالا ببرد تصمیماتش در واشنگتن گرفته میشود.
صحنهی تحقیر نخستوزیر بریتانیا یادآور لحظهای است که ملتهای مستضعف قرنها تجربه کردهاند همان حسی که ملتهای استعمارشده زیر چکمهی سربازان انگلیسی احساس میکردند اکنون خود لندن در برابر آمریکا حس میکند. این یعنی چرخ تاریخ چرخیده است.
چه طنز تلخی،همانهایی که روزی ملتها را درس تمدن میدادند حالا خود درس ذلت میآموزند. همانهایی که ما را به وابستگی متهم میکردند، امروز حتی بدون اجازهی واشنگتن قادر به تصمیمگیری در مورد منافع خود نیستند.
اما تحقیر غرب تنها به سیاست محدود نمیشود. این تحقیر ریشه در بحران معنویت و فروپاشی اخلاق دارد. تمدنی که خدا را از زندگی حذف کرد و به جای او انسان را بر تخت پرستش نشاند، اکنون خود گرفتار پوچی، سردرگمی و فروپاشی درونی است. آمار افسردگی فروپاشی خانواده، تنهایی و خودکشی در اروپا و آمریکا، نشانهی همان خلأ معنوی است که هیچ ناتو و هیچ دلار نفتی قادر به پرکردن آن نیست.
و اینجاست که باید گفت تحقیر استارمر، فقط تحقیر یک سیاستمدار نبود بلکه هشدار تاریخ به همهی ملتهاست هشداری که میگوید هر کس عزتش را از غیر خدا بجوید ذلیل خواهد شد.
با اینحال در همین خاورزمین، هنوز کسانی هستند که با سادهدلی گمان میکنند آینده را باید به دستان غرب سپرد کسانی که در برابر لبخند سفیران اروپا ذوقزده میشوند و نامش را تعامل سازنده میگذارند.
چه سادهاند آنان که به طناب پوسیده تمدن غرب چنگ میزنند و خیال میکنند این طناب نجاتشان خواهد داد.
تاریخ اما مسیر دیگری را نشان میدهد، از کشورهایی که یاد گرفتهاند بر پای خود بایستند و به جای تکیه بر غرب به توان خویش تکیه کنند.
تحقیر ارباب دیروز، آغاز بیداری ملتهای امروز است. همانگونه که فروپاشی شوروی در شرق دریچهای برای استقلال ملتها گشود اکنون فروپاشی اخلاقی و سیاسی غرب، نوید دوران تازهای از رهایی را میدهد.
جهان جدید در حال تولد است جهانی که دیگر نیازی به ارباب ندارد. جهانی که محورش عدالت است نه سلطه، همکاری است نه استثمار. و اینبار تاریخ نه در کاخ سفید نوشته میشود و نه در داونینگ استریت، بلکه در دل ملتهایی نوشته میشود که از تحقیر درس عزت میسازند.
امروز ما در میانهی همین تغییر ایستادهایم. اگر چشم بینا داشته باشیم نشانههای پایان دوران استکبار را خواهیم دید. و چه زیباست که وعدهی الهی بار دیگر در برابر دیدگان ما محقق میشود:﴿وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ﴾
این وعده، یعنی آینده از آن ملتهایی است که تسلیم نمیشوند حتی اگر جهان علیه آنان متحد شود.تحقیر ارباب دیروز مقدمهی عزت بندگان امروز است.
امروز نوبت ماست که وارثان این بیداری باشیم. آینده، از آن نسلی است که بهجای ترس، ایمان را انتخاب میکند، بهجای تماشای تاریخ، آن را میسازد. عزت آینده نه در سایهی تسلیم، بلکه در پرتو مقاومت و خودباوری است. این قرن، قرن جوانانی است که باور کردهاند میشود بدون ارباب، مقتدر بود. و با توکل بر خدا، پرچم عدالت را بر قلههای فردا خواهند افراشت.
انتهای پیام/
Source link