طبق تئوری مکانیک کوانتومی، تا زمان بسته ماندن در جعبه، گربه همزمان در دو حالت قرار دارد: هم میتواند زنده باشد و هم مرده! فقط وقتی این عدم قطعیت به واقعیت تبدیل میشود که در جعبه باز شود. گویا بورس تهران نیز مشابه گربه شرودینگر از نگاه فعالان بازار دو حالت دارد: گروهی که ترس تکرار صفهای فروش بیش از ۳۰ هزار میلیارد تومانی ماه گذشته را در سر دارند و گروهی مشابه ماچی وویتال، مدیر سرمایهگذاری بینالمللی فکر میکنند که به بلومبرگ گفته بود «بورس تهران میتواند فرصت خریدی استثنایی مثل بیتکوین سال ۲۰۱۰ باشد». طبق بررسی روزنامه ایران ارزش معاملات خُرد سهام نسبت به نقطه اوج خود در پنج سال قبل، حدود ۹۵ درصد کاهش یافته است و به نظر میرسد ریشه اصلی کمرمقی بازار سهام در این روزها به همین حالت دوگانه سخت بازمیگردد.شاخص کل بورس، امروز را با افت محدود کمتر از نیم درصدی در شرایطی پشت سر گذاشت که خوشبینی نسبی به فضای مذاکرات و برخی اقدامات اصلاحی داخل بازار سرمایه انتظار رشد قیمتها را میان فعالان ایجاد کرده بود. هرچند صفهای فروش سنگین پس از جنگ ۱۲ روزه جمع شده و تب فرار از بورس فروکش کرده، اما همچنان یک سؤال پیش روی فعالان است که «چرا بورس جان نمیگیرد؟» قصه کمی طولانیتر است و کافی است نگاه کنیم بعد از اوج سال ۹۹ تا کنون بازار سهام در رقابت بین بازارها برای پنج سال متوالی شاگرد آخر بوده یا یکیمانده به آخر. شاخص بورس گرچه در این مدت از نقطه اوج خود حدود ۴۰ درصد بالاتر رفته، اما در مقایسه با رقیبی مثل دلار که ۳۰۰ درصد رشد داشته شکستخورده است. به اصطلاح بازاریها، بازده دلاری بورس در این مدت منفی ۶۵ درصد بوده و به همین دلیل احساس بیجانی در بازار سهام شکل گرفته است.
هرچند ممکن است برخی کمواکنشی بازار سهام را به انتظار برای گزارشهای تیر و فصل مجامع نسبت دهند، اما به نظر میرسد مسأله جای دیگری است و باید مورد به مورد متهمان کمجانی بورس را ارزیابی کرد.
۱- بیاعتمادی پس از حباب: شرایط خاص بورس در سال ۹۹ و بیاعتمادی شدیدی که پس از آن میان آحاد عمومی جامعه شکل گرفت هنوز گریبانگیر بازار سهام است. این مسأله تا تغییراتی اساسی در رویکرد نهادهای سیاستگذاری درباره شفافیت در بورس و بازگشت بازار سرمایه به جایگاه اصلی خود در اقتصاد رخ ندهد به سختی احیا میشود. مصاحبه دیروز مشاور وزیر اقتصاد با روزنامه ایران البته نقطه امیدی بود که شاید بورس را از حاشیه به متن اقتصاد بازگرداند.
۲- اقتصاد دستوری: متهم دوم کمجانی بورس به تشدید سیاستهای ارز چندنرخی و قیمتگذاریهای دستوری برمیگردد که بویژه در دولت سیزدهم شکاف بین دلار بورسی و آزاد به بیش از ۵۰ درصد نیز رسید. در این خصوص، رویکردها بویژه در شرایط ثبات در دولت جدید نشانههای خوشبینی بیشتری دارد و امیدواریم وزارتخانه مدنیزاده بتواند ریل اقتصادی را به سمت رانتزدایی بیشتر تغییر دهد.
۳- هراس تصمیمات یکشبه: یک نگرانی که همواره سرمایهگذاران را محتاط میکند تغییرات ناگهانی قوانین است که در سالهای ابتدایی دهه ۱۴۰۰ به کرات شاهد آن بودیم. به طوری که احساس میشد سیاستگذار برای جبران کسری بودجه، هر کجا که سودی در دل شرکتهای بورسی میدید با وضع مقرراتی تازه برای برداشت آنها خواب میدید. مدیریت انتظارات و توجه به پیشبینیپذیری از وعدههایی است که وزیر جدید اقتصاد در برنامه خود به عنوان یک اصل بر آنها تأکید کرده است. باید دید در عمل چه خواهد شد و آیا این شبح از سر سرمایهگذاران برداشته میشود یا خیر.
۴- ریسکهای غیراقتصادی: مسأله اصلی اما به ریسکهای خارج از بازار سرمایه و اقتصاد برمیگردد؛ جایی که شاید بیشترین شباهت را به آزمایش گربه شرودینگر دارد. برخی احساس میکنند اگر روابط بینالمللی به سمت مصالحه پیش نرود احتمال تکرار تقابلهای سخت وجود دارد و در مقابل اگر فضا به سمت توافق حرکت کند، شرایطی به مراتب جذاب برای اقتصاد و فضای سرمایهگذاری کشور فراهم خواهد شد. مشابه این مسأله را از سال ۹۴ و پس از امضای برجام شاهد بودیم که نسبت قیمت به درآمد (P/E) بورس به طور متوسط دو واحد بالاتر از میانگین سال قبل خود قرار گرفته بود. لازم به تکرار نیست که اکنون این نسبت در بورس تهران حدود ۵ واحد است که یکی از کمترین مقادیر خود در حداقل یک دهه گذشته است. بنابراین، سهام از نظر ارزندگی در موقعیت جذابی است و به محض دریافت اولین سیگنالهای آرامش سیاسی پایدار میتوان منتظر بازگشت رونق معنادار در بورس بود. اما تا زمانی که در جعبه باز نشده و فضا شفاف نشده، بعید است که بتوان تشخیص داد گربه زنده است یا مرده.
۵- رقبای قدرتمند جهانی: قصه ثبت بازدهیهای خیرهکننده بازارهایی مثل طلا و رمزارزها در جهان نیز که طرفداران خود را در کشورمان پیدا کرده بر این کمجانی بورس بیتأثیر نبوده است.
هرچند بازار طلا برای صعودهای بیشتر نیاز به محرکهای جدیتری دارد، اما بازار رمزارزها بر اساس سیاستهای تیم مستقر در کاخ سفید همچنان پتانسیلهایی برای رونق دارد و البته با ریسک بسیار بالا. در این حوزه بازار سرمایه باید بتواند مشابه بورسهای بینالمللی با بهرهمندی از قواعدی شفاف، دسترسی به این بازارها را نیز تا حد امکان زیر چتر خود بیاورد و این تهدید را به فرصت تبدیل کند.
دورانی برای حرفهایها یا قماربازی؟
عدم قطعیتهای فعلی در اقتصاد ایران به سرعت از بین نمیروند، بنابراین، بازار سهام پس از فروکش هیجانات اخیر در افق کوتاهمدت برای فعالیت حرفهایها میتواند فرصتهایی داشته باشد. افرادی که با مشاهده گزینههای جذاب و بررسی عملکرد شرکتها میتوانند سودهای معقولی را در دل این بازار پیدا کنند. اما ورود چشمبسته و ناآگاهانه میتواند بیشتر به قمار شبیه باشد تا سرمایهگذاری ریسکپذیر.
فرصتی در دل روزهای سخت
افق بلندمدت در بازار سهام اما قصه دیگری است. «ارزان بخر و خوشقیمت بفروش. سرمایهگذار هوشمند یک فرد واقعبین است که به خوشخیالها میفروشد و از بدبینها میخرد». این اصل سادهای است که پدر سرمایهگذاری مدرن یعنی بنیامین گراهام میگوید. او که با تدریس خود اسطورههایی چون وارن بافت را تربیت کرده، این آموزهها را برای همه بازارها مشترک میداند. بنابراین، اگر در فضای فعلی به اندازه کافی
ریسکپذیری و البته افق سرمایهگذاری بلندمدت وجود داشته باشد شاید برای برخی ورود به بازار سهام، کمین برای کسب بازدهیهایی بزرگ تلقی شود.