چهارشنبه , 7 آبان 1404 - 12:09 بعد از ظهر

کوروش هخامنشی؛ فرمانروایی در وطن خویش غریب


مغولان تندیس ۲۵۰ تنی چنگیز را در کنار رودخانه‌ «تول» این کشور به بلندای ۴۰ متر جانمایی نموده بسان یک قهرمان ملی او را می‌ستایند. ازبک‌ها پیرامون بزرگداشت تیمور گورکانی از مغول‌ها فراتر رفته، افزون بر ساخت تندیس وی در میدان مرکزی شهر تاشکند، پایتخت ازبکستان، ششصدمین سالگرد زاده شدن او را در سراسر این کشور جشن گرفته، موزه‌ای به نام «امیر تیمور» ویژه نمودند. دولت مقدونیه نیز که سال‌هاست بر سر اسکندر با یونانی‌ها کشمکش دارد، سال ۱۳۹۰ خورشیدی تندیسی از وی را با نام «جنگ‌جوی اسب‌سوار» در میدان مرکزی شهر اسکویجی جانمایی نمود…

نکوداشت گذشته و چهره‌های تاریخی، پدیده‌ای تازه و شگفت‌آور نیست زیرا سال‌هاست جهان به جایگاه شگرف و سازنده‌ ملی‌گرایی پی ‌برده، دولت‌ها با برجسته‌ نمودن تاریخ خود و قهرمان‌سازی می‌کوشند، باورمندی و دلبستگی به آب و خاک را از یک‌سو و همبستگی، شادابی، آرمان و امید را از سوی دیگر در میان هازمان (جامعه) خویش پدید آورند، تا جایی که کسانی چون اسکندر، چنگیز و تیمور که نام آن‌ها با کشتار، ویرانی و سنگدلی گره خورده، قهرمان ملی می‌شوند.

البته به این رویکرد نمی‌توان خرده گرفت زیرا کشورها و دولت‌ها همواره بر پایه‌ منافع ملی خود رفتار می‌کنند، کاری که ما شوربختانه با داشتن گذشته‌ای کهن و راستین، نکرده با نگاهی سیاسی و گزینشی، به‌آسانی بخشی‌هایی از تاریخ خود را نادیده گرفته و گاه با آن ستیزه نمودیم. که پیامد آن در تارو پود هازمان (جامعه) امروزین ایران نمایان است.

بی‌گمان کوروش، بنیان‌گذار فرمانروایی هخامنشی نمونه‌ای روشن و گویا در این زمینه است. کسی که در هزاره‌های گذشته هیچ‌گاه از مرگ، ویرانی و نابودی سخن نگفت. اندیشه‌های ناب و بی‌همتای کوروش هخامنشی را می‌توان از سنجش (مقایسه) منشورش با فرمان پادشاهان دیگر پی‌ برد، آن‌جا که‌ می‌گوید:

«بدون جنگ وارد بابل شدم، برده‌داری را برانداختم و اجازه دادم همه در پرستش خدای خویش آزاد باشند، فرمان دادم تمام نیایش‌گاه‌هایی که بسته بود را بگشایند، نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر وارد آید، خانه‌هایی که خراب شده بود را از نو ساختم و همه مردم را به همبستگی و صلح و آرامش فرا خواندم.»

این در حالی است که پادشاهان پیش از او در فرمان‌های خود تنها از کشتار سخن گفته، مردمان شکست‌خورده را کوچک می‌شمردند. چنان‌که ۶۴۵ سال پیش از میلاد آشوربانی ‌پال، هنگامی که شوش پایتخت ایلام را به چنگ آورد، چگونگی پیروزی خود را در سنگ‌نگاره‌یی این‌گونه بازگو کرده است:

«من، شوش، شهر بزرگ و مقدس، را به خواست خدایان آشور گشودم. من وارد کاخ‌های معبد شوش شدم و هر آن‌چه از سیم و زر و مال فراوان بود، همه را به غنیمت برداشتم. من همه آجرهای زیگورات شوش را که با سنگ لاجورد تزئین شده بود، شکستم. من تمامی معابد عیلام را با خاک یکسان کردم، شهر شوش را به ویرانه‌ای تبدیل کردم و بر زمینش نمک پاشیدم. من همه دختران و زنان را به اسارت گرفتم. از این پس دیگر کسی، صدای شادی مردم و سم اسبان را در ایلام نخواهد شنید.»

پیش از او آشورناصیر پال دوم نیز در سال ۸۸۴ پیش از میلاد می‌گوید: «سه هزار نفر از اسیران را زنده زنده در آتش سوزاندم، حاکم شهر را به دست خودم زنده پوست کندم، بسیاری را در آتش کباب کردم  ودست و گوشت و بینی زیادی را بریدم و هزاران چشم را از کاسه و هزاران زبان را از دهان بیرون کشیدم.

به همین شوند (دلیل) همه‌ی نُسک‌های (کتاب‌های) دینی از کوروش به نیکی یاد کرده‌اند. چنان‌که علامه طباطبایی در کتاب «تفسیرالمیزان» باور دارد، ذوالقرنین که در آیات ۸۳ تا ۱۰۱ سوره کهف در قرآن آمده همان کوروش هخامنشی است.

در همین راستا دین‌پژوهان و چهره‌های روحانی مانند ابوالکلام آزاد٬ ابوعلی‌ مودودی اندیشمند اسلامی پاکستان، عبدالمنعم النمر و صابر صالح زغلول از کارشناسان دینی مصر، آیت‌الله صانعی در «تفسیرالحقایق»، آیت‌الله مکارم شیرازی در «تفسیر نمونه» و علامه نورالدین ابطحی در کتاب «ایرانیان در قرآن» بر درستی سخن علامه طباطبایی گواهی داده‌اند.

در نزد یهودیان نیز کوروش هخامنشی بسیار ستایش شده است. چنان‌که واژه عبری «ماشیاح» یا همان مسیح به چم (معنی) رهاننده در تورات ۲۳ بار مانند «سفر اشعیا باب ۳۴و ۴۵» و «باب ۱۰ دانیال نبی» تنها برای این شاه پارسی به کار رفته است.

کوروش هخامنشی در اندیشه نویسندگان و رخدادنویسان نیز در هزارتوی تاریخ چهره‌ای خوشنام بوده است. چنان‌که ابن‌خلدون در سده ۹ هجری مهی (قمری) در رویه ۱۷۳ کتاب مقدمه‌ خویش، کوروش را پادشاهی دادگستر و آزاداندیش دانسته است.

از جایگاه ارزشمند رفتار و گفتار کوروش هخامنشی همین بس که سازمان ملل در سال ۱۹۷۱ ترسایی (میلادی) استوانه کوروش را به شوند ( دلیل) دارا بودن پیامی نو و انسانی در روزگار خود به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرده، آن را نخستین فرمان حقوق بشر جهان نامید.

سده‌ها پیش از ابن‌خلدون نیز به گفته‌ افلاطون در رساله قوانین «در دوران پادشاهی کوروش ایران راه آزادگی در پیش گرفته بود. پارسیان هم خود آزاد بودند و هم بسی مردمان را که زیر فرمان داشتند. فرمانروایان به زیردستان آزادی به اندازه داده و نگاهبان برابری بودند.»

آشیل (آیسخولوس) تراژدی‌نویس نام‌دار یونانی در نمایش‌نامه «ایرانیان» می‌گوید: «کوروش صلح و آسایش را به مردمش ارزانی داشت.»

کنت‌ دوگوبینو خاورشناس فرانسوی سده ۱۹ میلادی در کتاب «ایران از نگاه گوبینو» کوروش را پادشاهی دیده که «در گیتی مانند نداشته است، او به‌راستی یک مسیح بود.»

از جایگاه ارزشمند رفتار و گفتار کوروش هخامنشی همین بس که سازمان ملل در سال ۱۹۷۱ ترسایی (میلادی) استوانه کوروش را به شوند (دلیل) دارا بودن پیامی نو و انسانی در روزگار خود به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرده، آن را نخستین فرمان حقوق بشر جهان نامید. در همین راستا نمونه‌ای از این منشور در دفتر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری می‌شود.

بان کی مون، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد، نیز هنگام سفر به تهران، از استوانه کورش به عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر یاد کرده٬ آن را مایه سرافرازی ایرانیان دانست.

از این‌ رو تندیس کوروش بزرگ هخامنشی در بسیاری از کشورهای جهان مانند شهر آتلانتا در آمریکا، دوشنبه پایتخت تاجیکستان، هامبورگ آلمان و سیدنی استرالیا به نماد ارج‌گزاری آزادی و ارزش‌های انسانی جانمایی شده است.

اکنون باید پرسید، در حالی که جهان کوروش هخامنشی را ستایش نموده و از آموزه‌هایش بهره می‌برد چرا او در زادگاهش، ناشناخته مانده و بی‌مهری می‌بیند؟

به‌راستی چرا نام کوروش در گاه‌شماری ایران نیست؟ به چه شوندی (دلیلی) تاکنون میدان و خیابانی به نام او نام‌گذاری نگردیده و هر سال بزرگداشتی در خور برای وی برگزار نمی‌شود؟

ایران کشور کهنسالی است که از دیرباز دارای ساختار «دولت- ملت» بوده، مردمانش با همبستگی ملی و فرهنگی ریشه‌دار، فراز و فرودهای تاریخی را پشت سر گذارده، پاسداران راستین ایران ورجاوند (گران‌قدر) بوده‌اند.

چنان‌که جنگ ۱۲ روزه و آفند (حمله) اسرائیل به این خاک اهورایی نشان داد ملی‌گرایی با دل و جان ایرانیان سرشته شده، برای آنان، یکپارچگی سرزمینی و ماندگاری شناسه (هویت) ملی از هر جستاری (موضوعی) گرامی‌تر است.

به همین شوند (دلیل) انسان ایرانی در درازنای تاریخ، هوشمندانه با ارج‌گزاری‌ اندیشه‌های ملی و دینی خویش زمینه‌ بالندگی و شکوفایی کشورش را فراهم ساخته است که برآیند آن را آشکارا می‌توان در ادبیات، هنر، مهرازی (معماری)، آیین‌ها، باورها و.. جست‌وجو نمود.

بی‌گمان تعزیه نمونه‌ای روشن در این ‌باره است. آیینی شیعی که از بن‌مایه ‌ایرانی بسیار سود جسته است. چنان‌که به گفته‌ سعید عطیه ابوالنقه نویسنده‌ مصری در رویه‌ (صفحه) ۶۸ کتاب «نمایش در شرق» «ایران تنها کشوری بود که نمایش درام را پروراند. شاید بتوان این امر را با توجه و دلبستگی مستمر ایرانیان به نمایش تصویری نسبت داد. ایرانیان با پیش‌زمینه هنر تئاتر که داشتند توانستند از شهادت امام‌حسین (ع) و اصحابش نیز درام‌های مذهبی بیافرینند، در صورتی ‌که اعراب هیچ‌گاه به این اندیشه نائل نشدند که از این وقایع بهره بگیرند زیرا در میان‌شان هنر نمایش سنت نبود.»

هم‌چنین شاهرخ مسکوب در رویه‌ ۸۲ کتاب «سوگ سیاوش» می‌گوید: «داستان سیاوش از این گروه ماندنی‌ها بود و ماند، اما از آن‌جا که شهید قهرمان دینی است، مومنان جدید (ایرانیان نومسلمان) نیازمند شهیدی از مقدسان دین خود بودند؛ پس آدمی دیگر باید جایگزین می‌شد، و این آدم دیگر، حسین‌بن‌علی شهید کربلاست و سیاوش جای خود را به او واگذاشت و تعزیه جای سوگ سیاوش را گرفت.»

در رخدادهای سیاسی و نظامی نیز آمیختگی ملیت و دیانت نمایان است آن‌جا که‌ سپاهیان صفوی اگرچه برای ماندگاری تشیع شمشیر می‌زدند، اما بر پایه‌ گزارش‌های تاریخی، شاه اسماعیل در میدان‌های جنگ، همواره از سردارانش می‌خواست برای افزایش توان جنگاوری سپاهیان، فراز (جمله) «جاوید باد ایران» را فریاد زده، چامه‌های (اشعار) شاهنامه را با صدای بلند بخوانند که در این‌باره می‌توان از محمدخان استاجلو یکی از فرماندهان نام‌آور شاه اسماعیل در نبرد چالدران یاد کرد که با خواندن چامه‌هایی از زبان رستم شور وخروشی در میان سربازانش پدید می‌آورد.

آیا بزرگداشت روز کوروش هخامنشی در پاسارگاد ناسازگاری با راهپیمایی اربعین دارد؟ آیا نمی‌توان در کنار رویکرد ویژه به «هلال شیعی» نگاه راهبردی نیز به حوزه‌ «ایران فرهنگی» داشت؟

اریک هابسبام در رویه‌ ۵۰ کتاب «هویت ایرانی» در این زمینه آورده است: «هم هویت قومی- مذهبی به شکلی، پیشا ناسیونالیستی در قالب هویت ایرانی-زرتشتی پیش از ورود اسلام و هویت ایرانی-شیعی پس از آن وجود داشته و به انسجام‌بخشی جامعه ایرانی کمک کرده است.»

مرتضی مطهری نیز همین نگرش را این‌گونه بازگو می‌کند: «ایرانیت و اسلامیت هم‌چون دو بال در کالبد تشیع در توسعه بخشی تمدن اسلامی نقشی بسزا داشته است.»

بنابراین با استواری می‌توان گفت نیاکان ما هیچ‌گاه ملیت و دیانت را رو در روی هم ننهادند.کاری که ما امروز به‌آسانی انجام داده‌ و گذشته‌ ایران را دو پاره کرده‌ایم.

به‌راستی پاس‌داشت جشن‌های ملی مانند نوروز، تیرگان، مهرگان، شب چله، سده و… به چم (معنای) نادیده گرفتن آیین‌های دینی چون محرم، عید ‌فطر، قربان و غدیر خم است؟

آیا بزرگداشت روز کوروش هخامنشی در پاسارگاد ناسازگاری با راهپیمایی اربعین دارد؟ آیا نمی‌توان در کنار رویکرد ویژه به «هلال شیعی» نگاه راهبردی نیز به حوزه‌ «ایران فرهنگی» داشت؟

هفتم آبان بستری شایسته و بایسته برای نکوداشت کوروش هخامنشی و فرهنگ مداراگرایانه‌ ایرانی است؛ روزی که بر پایه‌ منابع تاریخی مانند «رویدادنامه نبونید» -گل‌نبشته‌ای به‌جای‌مانده از نویسندگان بابل باستان – کوروش در ۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پیش از زادروز مسیح برابر با ۷ آبان پس از گشوده شدن بابل در میان‌رودان باستانی (عراق کنونی) به دست سربازانش به این شهر آمده با نکوهش برده‌داری از آزادی و برابری انسان‌ها سخن گفت.

اگر چه این روز در گاه‌شماری رسمی کشور نیامده اما از سال‌های میانی دهه‌ هشتاد خورشیدی دل‌بستگان میراث فرهنگی ایران در پاسارگاد گرد هم آمده به فراخور هفتم آبان جایگاه کوروش هخامنشی را گرامی می‌داشتند؛ رویدادی که اگر از پشتیبانی نهادها و سازمان‌های فرهنگی و سیاسی کشور برخوردار بود، آوازه‌ جهانی یافته، دستاوردهای پرشمار سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را در پی داشت. اما شوربختانه امروز هفتم آبان کلاف سردرگمی شده که تداوم آن به سود هیچ‌کس نیست.

بی‌گمان بزرگداشت کوروش بزرگ هخامنشی در هفتم آباد افزون بر دست‌یابی به دستاوردهای پیش‌گفته، تلاش و تکاپو را میان دوست‌داران تاریخ و فرهنگ ایران پدید آورده که این فرآیند از یک سو زمینه‌ساز شادابی هازمان (جامعه) ایرانی گردیده و از سوی دیگر برخی شکاف‌ها و گسست‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را نیز بازسازی می‌کند.

از جنگ ۱۲ روزه پند گرفته و بپذیریم ملی‌گرایی ایرانی که دین نیز یکی از اندام‌های آن است، گفتمانی برتر و ریشه‌دار است که می‌تواند در بزنگاه‌های تاریخی به داد این‌ سرزمین رسیده، زمینه‌ شکوفایی و بالندگی این خاک سپندینه را فراهم سازد.

به ایران بیندیشیم که بی‌گمان فردا دیر است…

*دکترای تاریخ، رئیس هیأت‌مدیره و دبیر کارگروه تاریخ انجمن میراث‌بانان تاریانا، کارشناس رادیو خوزستان

۲۵۹


Source link

درباره ی طلوع ارتباطات

ورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است

مطلب پیشنهادی

واکنش رگولاتوری به درخواست افزایش قیمت اینترنت/ با توجه به معیشت مردم و نیاز اپراتورها تصمیم می‌گیریم

به گزارش خبرآنلاین،  رئیس سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان، …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *